Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
abide
/əˈbaɪd/ = VERB: ایستادگی کردن, پایدارماندن, ماندن, ساکن شدن, ایستادن, منتظر شدن, وفا کردن, تاب اوردن, ساکن بودن;
USER: رعایت, پایبند, پیروی کنند, پایبند خواهد ماند, آن ماندگارند
GT
GD
C
H
L
M
O
able
/ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد;
USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
accept
/əkˈsept/ = VERB: پذیرفتن, قبول کردن, قبول شدن, پسندیدن, موافقت کردن;
USER: پذیرفتن, قبول, را قبول, را بپذیرید, قبول می
GT
GD
C
H
L
M
O
accordance
/əˈkɔː.dəns/ = NOUN: تطابق, توافق, وفق, موافقت, جور بودن, سازش, متفق بودن, متابعت;
USER: تطابق, مطابق, طبق, بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
according
/əˈkôrd/ = ADJECTIVE: مطابق, موافق, بر وفق;
USER: مطابق, توجه, بر اساس, بر طبق, بر اساس گزارش
GT
GD
C
H
L
M
O
accountable
/əˈkaʊn.tə.bl̩/ = ADJECTIVE: جوابگو, مسئوليت, مسئول حساب, قابل توضیح;
USER: جوابگو, پاسخگو, مسئوليت, پاسخگو است, و پاسخگو
GT
GD
C
H
L
M
O
accounting
/əˈkaʊn.tɪŋ/ = NOUN: حسابداری, اصول حسابداری, برسی اصل و فرع;
USER: حسابداری, های حسابداری, حسابداری به, حسابداری را
GT
GD
C
H
L
M
O
achieved
/əˈtʃiːv/ = VERB: رسیدن, دست یافتن, نائل شدن به, انجام دادن, بانجام رسانیدن, تحصیل کردن, کسب موفقیت کردن اطاعت کردن;
USER: به دست آمده, دست آورد, به دست آورد, به دست, دست آمده
GT
GD
C
H
L
M
O
achievement
/əˈtʃiːv.mənt/ = NOUN: موفقیت, پیروزی, انجام, دست یابی, کار بزرگ;
USER: موفقیت, دستاورد, پیروزی, انجام, دست یابی
GT
GD
C
H
L
M
O
acknowledge
/əkˈnɒl.ɪdʒ/ = VERB: تصدیق کردن, قدردانی کردن, اعتراف کردن, وصولنامهای را اشعار داشتن;
USER: اذعان, تصدیق, اذعان کرد, اذعان به, اذعان دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
act
/ækt/ = NOUN: عمل, کار, کنش, فعل, اعلامیه, حقیقت;
VERB: عمل کردن, رفتار کردن, کنش کردن, کار کردن, جان دادن, روح دادن;
USER: عمل, عمل می کنند, عمل کردن, کار, کنش
GT
GD
C
H
L
M
O
acting
/ˈæk.tɪŋ/ = NOUN: بازیگری, کفیل, فعالیت, کاری, ایفای نمایش, جدیت;
ADJECTIVE: فعال, عامل, جدی, کفالت کننده, کنشی, فاعل, قابل اعمال;
USER: بازیگری, اقدام, اقدام به, فعالیت, فعال
GT
GD
C
H
L
M
O
action
/ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش, تاثیر, تعقیب, اشاره, سهم, جدیت, سهام شرکت, جریان حقوقی, تمرین, اقامهء دعوا, طرز عمل, وضع, گزارش, اشغال نیروهای جنگی, پیکار, اثر جنگ;
USER: اقدام, عمل, کنش, حرکت, رفتار
GT
GD
C
H
L
M
O
actions
/ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش;
USER: اقدامات, عملیات, اعمال, اقدام, کاربران عملیات
GT
GD
C
H
L
M
O
active
/ˈæk.tɪv/ = ADJECTIVE: فعال, معلوم, کنشی, کنشگر, دایر, کاری, ساعی, حاضر بخدمت, تنزل بردار, با ربح, کنشور, پر کار;
USER: فعال, فعال است, های فعال, فعال را
GT
GD
C
H
L
M
O
actively
/ˈæk.tɪv.li/ = ADVERB: فعالانه, بطور کاری;
USER: فعالانه, فعالانه در, فعالانه به, طور فعال در, به طور فعال به
GT
GD
C
H
L
M
O
activities
/ækˈtɪv.ɪ.ti/ = NOUN: عملیات;
USER: فعالیت, فعالیت های, فعالیتهای, فعالیت ها, فعالیتها
GT
GD
C
H
L
M
O
activity
/ækˈtɪv.ɪ.ti/ = NOUN: فعالیت, اکتیوایی, کنشوری, چابکی, کار, زنده دلی;
USER: فعالیت, فعالیت درسایت, فعالیت های, فعالیتهای, فعالیتی
GT
GD
C
H
L
M
O
actual
/ˈæk.tʃu.əl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, فعلی;
USER: واقعی, های واقعی, حقیقی, واقعی را, واقعی در
GT
GD
C
H
L
M
O
addition
/əˈdɪʃ.ən/ = NOUN: اضافه, جمع, افزایش, ضمیمه, لقب, متمماسم, سرک, اسم اضافی, ترکیب چند ماده با هم;
USER: اضافه, علاوه بر, علاوه, علاوه بر این, علاوه بر آن
GT
GD
C
H
L
M
O
additional
/əˈdɪʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: اضافی, افزوده, فرعی;
USER: اضافی, اضافی در, های اضافی, اضافی را, افزوده
GT
GD
C
H
L
M
O
address
/əˈdres/ = NOUN: نشانی, خطاب, ادرس, نطق, خطابه, عنوان, ارسال, نام و نشان, سرنامه;
VERB: نشانی دادن, درست کردن, قراول رفتن;
USER: ادرس, آدرس, نشانی, به آدرس, آدرس های
GT
GD
C
H
L
M
O
addressing
/əˈdres/ = NOUN: نشانی دهی, نشانی یابی;
USER: پرداختن به, پرداختن, آدرس دهی, خطاب, مقابله با
GT
GD
C
H
L
M
O
advantage
/ədˈvɑːn.tɪdʒ/ = NOUN: مزیت, برتری, سود, فایده, منفعت, حسن, صرفه, تفوق, سبقت, بهتری;
VERB: مزیت دادن, سودمند بودن, فیضالهیبخشیدن;
USER: مزیت, برتری, سود, از مزیت, مزیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
advice
/ədˈvaɪs/ = NOUN: مشورت, نصیحت, اندرز, رایزنی, پند, اطلاع, نظر, خبر, مصلحت, اگاهی, صوابدید;
USER: نصیحت, مشورت, اندرز, پند, رایزنی
GT
GD
C
H
L
M
O
advisors
/ədˈvaɪ.zər/ = NOUN: مشاور, راهنما, رایزن, رهنمون;
USER: مشاوران, مشاورین, مشاور, مشاوران در, از مشاوران
GT
GD
C
H
L
M
O
advisory
/ədˈvaɪ.zər.i/ = ADJECTIVE: مشورتی;
USER: مشورتی, مشاوره, مشاوره ای, های مشورتی, مشورتی است
GT
GD
C
H
L
M
O
affirm
/əˈfɜːm/ = VERB: تصدیق کردن, شهادت دادن, بطور قطع گفتن, تصریح کردن, اظهار کردن, اثبات کردن;
USER: تصدیق کردن, بطور قطع گفتن, اظهار کردن, اثبات کردن, تصریح کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
afraid
/əˈfreɪd/ = ADJECTIVE: هراسان, ترسیده, متوحش, ترسان, ترسنده, سراسیمه;
USER: ترسیده, ترس, ترسند, می ترسم, از ترس
GT
GD
C
H
L
M
O
agree
/əˈɡriː/ = VERB: موافقت کردن, پسند امدن, اشتی دادن, ترتیب دادن, درست کردن, جلوس کردن, موافق بودن, متفق بودن, سازش کردن, تن در دادن به, هم رای بودن;
USER: موافقت, موافق, توافق, توافق برسند, به توافق برسند
GT
GD
C
H
L
M
O
agreed
/əˈɡriːd/ = ADJECTIVE: معهود;
USER: موافقت کرد, توافق, موافقت, موافقت کردند
GT
GD
C
H
L
M
O
alert
/əˈlɜːt/ = ADJECTIVE: هوشیار, مواظب, گوش بزنگ, زیرک, محتاط, متوجه;
NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی;
VERB: خروش برآوردن, بحالت آماده باش درامدن یا دراوردن, سر و صدا و اشوب کردن;
USER: هوشیار, هشدار, هشدار به, هشدار دادن, هشدار دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
alter
/ˈɒl.tər/ = VERB: تغییر دادن, دگرگون شدن, عوض کردن, دگرگون کردن, اصلاح کردن, تغییر یافتن, جرح و تعدیل کردن;
USER: تغییر دادن, را تغییر دهید, را تغییر دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
alteration
/ˌɒl.təˈreɪ.ʃən/ = NOUN: تغییر, دگرگونی, تبدیل, دگرش;
USER: تغییر, دگرسانی, دگرگونی, تغییرات, آلتراسیون
GT
GD
C
H
L
M
O
alternatives
/ôlˈtərnətiv/ = NOUN: چاره, شق, شق دیگر, پیشنهاد متناوب;
USER: جایگزین, جایگزین های, گزینه های, از جایگزین, گزینه های جایگزین
GT
GD
C
H
L
M
O
am
/æm/ = VERB: هستم, اول شخص;
USER: هستم, صبح, هستم و
GT
GD
C
H
L
M
O
among
/əˈmʌŋ/ = PREPOSITION: میان, در میان, از جمله, در زمره;
USER: در میان, میان, در بین, از جمله, را در میان
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
anchored
/ˈæŋ.kər/ = VERB: لنگر انداختن, محکم شدن, با لنگر بستن یا نگاه داشتن;
USER: لنگر, لنگر انداخته, لنگر انداخت, قلاب و متصل, قلاب و متصل شده
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
another
/əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر;
PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر;
USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را
GT
GD
C
H
L
M
O
answered
/ˈɑːn.sər/ = VERB: پاسخ دادن, جواب دادن, از عهده برامدن, دفاع کردن, جوابگو شدن, بکار امدن, بکار رفتن, بدرد خوردن, جواب احتیاج را دادن, عهده دار شدن;
USER: پاسخ, پاسخ داده, جواب داد, پاسخ داد
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
appear
/əˈpɪər/ = VERB: ظاهر شدن, پدیدار شدن, طلوع کردن, خاستن, سر زدن, طالع شدن;
USER: به نظر می رسد, ظاهر, نظر می رسد, ظاهر می شود, ظاهر می
GT
GD
C
H
L
M
O
applicable
/əˈplɪk.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: مناسب, قابل اطلاق, قابل اجراء, کاربستپذیر, اجرا شدنی, خوش ایند, خوب;
USER: مناسب, قابل اجرا, و قابل انطباق, قابل اجرا است, قابل انطباق با
GT
GD
C
H
L
M
O
application
/ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست;
USER: کاربرد, برنامه, نرم افزار, درخواست, استفاده
GT
GD
C
H
L
M
O
applies
/əˈplaɪ/ = VERB: اعمال کردن, درخواست دادن, بکار بردن, درخواست کردن, بکار بستن, اجرا کردن, مورد استفاده قرار گرفته, بکار زدن, استعمال کردن, متصل کردن, بهم بستن, شامل شدن, قابل اجرا بودن;
USER: اعمال می شود, اعمال, صدق, صدق می, اعمال می
GT
GD
C
H
L
M
O
apply
/əˈplaɪ/ = VERB: اعمال کردن, درخواست دادن, بکار بردن, درخواست کردن, بکار بستن, اجرا کردن, مورد استفاده قرار گرفته, بکار زدن, استعمال کردن, متصل کردن, بهم بستن, شامل شدن, قابل اجرا بودن;
USER: اعمال می شود, اعمال, اعمال می, نظرگرفته شود, در نظرگرفته شود
GT
GD
C
H
L
M
O
appointed
/əˈpɔɪn.tɪd/ = ADJECTIVE: منصوب, مقرر, معین, منتصب, موعود, موکل;
USER: منصوب, منصوب شده, مقرر, منتصب, معین
GT
GD
C
H
L
M
O
approach
/əˈprəʊtʃ/ = VERB: نزدیک شدن, نزدیک امدن;
USER: روش, رویکرد, رویکردی, رهیافت, از روش
GT
GD
C
H
L
M
O
appropriate
/əˈprəʊ.pri.ət/ = ADJECTIVE: مناسب, مقتضی, در خور, باب;
VERB: اختصاص دادن, برای خود برداشتن, منظورکردن;
USER: مناسب, مناسب است, های مناسب, مناسب را, مقتضی
GT
GD
C
H
L
M
O
appropriately
/əˈprəʊ.pri.ət/ = USER: مناسب, طور مناسب, به درستی, بطور مناسب, مناسب به
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
area
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه
GT
GD
C
H
L
M
O
areas
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: مناطق, نواحی, زمینه های, از مناطق, حوزه های
GT
GD
C
H
L
M
O
arise
/əˈraɪz/ = VERB: برخاستن, رخ دادن, بلند شدن, برامدن, طلوع کردن, قیام کردن;
USER: بوجود می آیند, است بوجود می آیند, بوجود می آید, وجود می آیند, بوجود می آیند در
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
asking
/ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواستار, خواهان, سائل;
NOUN: خواهش, خواستاری;
USER: خواهان, درخواست, پرسیدن, درخواست از, خواستار
GT
GD
C
H
L
M
O
assist
/əˈsɪst/ = NOUN: همکاری;
VERB: کمک کردن, یاری کردن, همدستی و یاری کردن, مساعدت کردن, دستگیری کردن, حضور بهم رساندن, توجه کردن, پیوستن به, حمایت کردن از, پایمردی کردن, دستیاری کردن, معاونت کردن, شرکت جستن;
USER: کمک کردن, کمک, کمک به, کمک می, همکاری
GT
GD
C
H
L
M
O
assurance
/əˈʃʊərəns/ = NOUN: تضمین, ضمانت, اطمینان, بیمه, تعهد, پشت گرمی, خاطرجمعی, گستاخی, قید, گرفتاری, وثیقه, گروی, خود رایی, خود سری, دل گرمی;
USER: اطمینان, تضمین, ضمانت, بیمه, تعهد
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
available
/əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید;
USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است
GT
GD
C
H
L
M
O
avoid
/əˈvɔɪd/ = VERB: اجتناب کردن, طفره رفتن, طفره رفتن از, دوری کردن از, احتراز کردن, الغاء کردن, حذر کردن از, عدول کردن;
USER: جلوگیری از, اجتناب, اجتناب از, اجتناب کنند, پرهیز از
GT
GD
C
H
L
M
O
base
/beɪs/ = NOUN: پایه, پایگاه, اساس, باز, مبنا, مرکز, بنیاد, شالوده, ته, ریشه, زمینه, تکیه گاه;
USER: پایه, پایگاه, اساس, باز, مبنا
GT
GD
C
H
L
M
O
based
/-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی;
USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
behave
/bɪˈheɪv/ = VERB: رفتار کردن, سلوک کردن, حرکت کردن, درست رفتار کردن, ادب نگاهداشتن;
USER: رفتار کردن, رفتار, رفتار کنند, رفتار می کنند, رفتار می
GT
GD
C
H
L
M
O
behavior
/bɪˈheɪ.vjər/ = NOUN: رفتار, سلوک, اخلاق, حرکت, وضع, طرز رفتار, مشی;
USER: رفتار, از رفتار, به رفتار, رفتار را
GT
GD
C
H
L
M
O
behavioral
/biˈhāvyərəl/ = ADJECTIVE: وابسته به رفتار و سلوک;
USER: رفتاری, های رفتاری, رفتاری را, رفتاری در
GT
GD
C
H
L
M
O
beliefs
/bɪˈliːf/ = NOUN: اعتقاد, باور, عقیده, ایمان, اعتماد, گمان;
USER: اعتقادات, باورهای, باورها, عقاید, باورها در
GT
GD
C
H
L
M
O
believe
/bɪˈliːv/ = VERB: باور کردن, اعتقاد داشتن, اعتقاد کردن, گمان داشتن, ایمان اوردن, معتقد بودن, عقیده داشتن;
USER: باور, این باور, بر این باورند, این باورند, اعتقاد دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
best
/best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی;
VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن;
USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل
GT
GD
C
H
L
M
O
better
/ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر;
VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن;
ADVERB: بطور بهتر;
NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد;
USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر
GT
GD
C
H
L
M
O
both
/bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی;
ADVERB: هم, نیز;
PRONOUN: هر دوی;
USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو
GT
GD
C
H
L
M
O
breaches
/briːtʃ/ = NOUN: رخنه, شکاف, نقض عهد, نقض عهد کردن;
USER: نقض, رخنه, رخنه های, موارد نقض, را نقض
GT
GD
C
H
L
M
O
bring
/brɪŋ/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن;
USER: را, آورد, ارمغان بیاورد, به ارمغان بیاورد, را به
GT
GD
C
H
L
M
O
build
/bɪld/ = VERB: ساختن, درست کردن, بناء کردن, ساختمان کردن;
USER: ساختن, ساخت, ایجاد, برای ساخت, برای ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
building
/ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء;
ADJECTIVE: ساختمانی;
USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
business
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است
GT
GD
C
H
L
M
O
but
/bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن;
ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض;
PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای;
USER: اما, ولی, بلکه, جز
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
candidly
/ˈkæn.dɪd/ = ADVERB: صادقانه, رک و راست, از روی بی ریایی, خالصانه;
USER: رک و راست, صراحت, صادقانه, با صراحت, خالصانه
GT
GD
C
H
L
M
O
capabilities
/ˌkāpəˈbilitē/ = NOUN: قابلیت, توانایی, صلاحیت, لیاقت, استعداد پیشرفت, سامان;
USER: قابلیت, قابلیت های, توانایی, توانایی های, توانمندی های
GT
GD
C
H
L
M
O
capital
/ˈkæp.ɪ.təl/ = NOUN: سرمایه, پایتخت, مرکز, مایه, سرستون, حرف بزرگ, مستقر, تنخواه;
ADJECTIVE: راسی, حرف درشت, قابل مجازات مرگ, دارای اهمیت حیاتی, عالی, مستلزم بریدن سر یا قتل;
USER: سرمایه, پایتخت, مرکز, سرمایه های
GT
GD
C
H
L
M
O
categories
/ˈkæt.ə.ɡri/ = NOUN: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته, زمره, مقولهمنطقی;
USER: دسته, مقوله, گروهها, مقوله های, دسته های
GT
GD
C
H
L
M
O
ceo
/ˌsiː.iːˈəʊ/ = USER: مدیر عامل شرکت, مدیر عامل, مدیر اجرایی, مدیرعامل شرکت
GT
GD
C
H
L
M
O
chairman
/-mən/ = NOUN: رئيس, فرنشین;
VERB: ریاست کردن, اداره کردن;
USER: رئيس, رئیس, رییس, رئیس هیئت مدیره
GT
GD
C
H
L
M
O
challenge
/ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ;
VERB: بمبارزه طلبیدن, رقابت کردن, سرپیچی کردن;
USER: چالش, به چالش, چالش کشیدن, به چالش کشیدن, را به چالش
GT
GD
C
H
L
M
O
challenges
/ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ;
USER: چالش ها, چالش, چالش های, با چالش, با چالش های
GT
GD
C
H
L
M
O
challenging
/ˈCHalənj/ = ADJECTIVE: مشوق;
USER: به چالش کشیدن, چالش کشیدن, به چالش, به چالش کشیده, چالش برانگیز است
GT
GD
C
H
L
M
O
changing
/ˈtʃeɪn.dʒɪŋ/ = ADJECTIVE: متغیر;
USER: متغیر, تغییر, در حال تغییر, حال تغییر است, در حال تغییر است
GT
GD
C
H
L
M
O
charge
/tʃɑːdʒ/ = NOUN: اتهام, هزینه, بار, مطالبه, عهده, مسئوليت, خرج, تصدی, حمله, عهده داری, مطالبه هزینه, وزن;
VERB: پرکردن, متهم ساختن, گماشتن, زیربار کشیدن;
USER: اتهام, بار, هزینه, عهده, مسئوليت
GT
GD
C
H
L
M
O
choice
/tʃɔɪs/ = NOUN: انتخاب, پسند, چیز نخبه;
ADJECTIVE: برگزیده;
USER: انتخاب, دامنه انتخاب, حق انتخاب, انتخاب خود, را انتخاب
GT
GD
C
H
L
M
O
choices
/tʃɔɪs/ = NOUN: انتخاب, پسند, چیز نخبه;
USER: انتخاب, گزینه, انتخاب های, گزینه های, انتخابهای
GT
GD
C
H
L
M
O
circumstances
/ˈsərkəmˌstans,-stəns/ = NOUN: موقعیت;
USER: موقعیت, شرایط, شرایطی, اوضاع و احوال, شرایطی که
GT
GD
C
H
L
M
O
clear
/klɪər/ = ADJECTIVE: واضح, شفاف, صاف, معلوم, صریح, زلال, بارز, اشکار, روان, باصفا, ظاهر;
VERB: روشن کردن;
USER: روشن, پاک, روشن است, پاک کردن, روشن شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
client
/ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع;
USER: مشتری, سرویس گیرنده, کلاینت, موکل, ارباب رجوع
GT
GD
C
H
L
M
O
clients
/ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع;
USER: مشتریان, به مشتریان, از مشتریان, مشتریان در, مشتریان را
GT
GD
C
H
L
M
O
code
/kəʊd/ = NOUN: قانون, رمز, برنامه, دستورالعملها, نظام نامه;
VERB: رمزی کردن, بصورت رمز دراوردن;
USER: قانون, کد, کد های, رمز, code فعال
GT
GD
C
H
L
M
O
colleague
/ˈkɒl.iːɡ/ = NOUN: هم قطار, هم کار, شریک;
USER: همکار, همکاران, از همکاران, همکارش, از همکارانش
GT
GD
C
H
L
M
O
colleagues
/ˈkɒl.iːɡ/ = NOUN: هم قطار, هم کار, شریک;
USER: همکاران, همکارانش, همکارانم, از همکاران, همکاران خود
GT
GD
C
H
L
M
O
commit
/kəˈmɪt/ = VERB: سپردن, مرتکب شدن, اعزام داشتن برای, متعهدبانجامامری نمودن;
USER: ارتکاب, مرتکب, متعهد, مرتکب شد, را متعهد
GT
GD
C
H
L
M
O
commitment
/kəˈmɪt.mənt/ = NOUN: تعهد, الزام, سرسپردگی, ارتکاب, حکم توقیف;
USER: تعهد, از تعهد, و تعهد, به تعهد
GT
GD
C
H
L
M
O
commitments
/kəˈmɪt.mənt/ = NOUN: تعهد, الزام, سرسپردگی, ارتکاب, حکم توقیف;
USER: تعهدات, تعهد, تعهداتی, به تعهدات, از تعهدات
GT
GD
C
H
L
M
O
committed
/kəˈmɪt.ɪd/ = ADJECTIVE: سپرده;
USER: متعهد, مرتکب, متعهد است, مرتکب شده, متعهد شده
GT
GD
C
H
L
M
O
communicating
/kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن;
USER: برقراری ارتباط, ارتباط, ارتباط برقرار, در برقراری ارتباط, ارتباط برقرار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
communities
/kəˈmjuː.nə.ti/ = NOUN: انجمن, اجتماع, عموم, عوام;
USER: جوامع, اجتماعات, به جوامع, از جوامع, جوامع در
GT
GD
C
H
L
M
O
company
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
VERB: همراه کسی رفتن;
USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را
GT
GD
C
H
L
M
O
compete
/kəmˈpiːt/ = VERB: رقابت کردن, مسابقه دادن, رقابت کردن با, هم چشمی کردن, رقابت کردن - مسابقه دادن;
USER: رقابت کردن, رقابت, به رقابت, به رقابت بپردازند, در رقابت
GT
GD
C
H
L
M
O
competitive
/kəmˈpet.ɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: رقابتی, قابل رقابت, مسابقهای;
USER: رقابتی, رقابت, های رقابتی, قابل رقابت, رقابتی است
GT
GD
C
H
L
M
O
complex
/ˈkɒm.pleks/ = ADJECTIVE: مجتمع, پیچیده, مختلط, بغرنج, مرکب از چند جزء, هم تافت;
NOUN: مجموعه, عقده, گروهه, اچار, مجموع, هم تافت;
USER: پیچیده, مجتمع, مجموعه, مختلط, بغرنج
GT
GD
C
H
L
M
O
compliance
/kəmˈplaɪ.əns/ = NOUN: قبول, موافقت, اجابت, بر اوردن;
USER: قبول, انطباق, پیروی از, موافقت, اجابت
GT
GD
C
H
L
M
O
complies
/kəmˈplaɪ/ = VERB: موافقت کردن, اجابت کردن, براوردن, قانع کردن;
USER: مطابق, موافق, و موافق, تحت نظر و موافق, مطابقت دارد
GT
GD
C
H
L
M
O
comply
/kəmˈplaɪ/ = VERB: موافقت کردن, اجابت کردن, براوردن, قانع کردن;
USER: مطابق, پیروی, رعایت, مطابقت, منطبق هستند
GT
GD
C
H
L
M
O
compromises
/ˈkɒm.prə.maɪz/ = NOUN: مصالحه, سازش, توافق, تراضی;
USER: مصالحه, سازش, خطر انداخته, به خطر انداخته, مصالحه و سازش
GT
GD
C
H
L
M
O
compromising
/ˈkɒm.prə.maɪ.zɪŋ/ = VERB: سازش کردن, مصالحه کردن, تسویه کردن;
USER: به خطر انداختن, خطر انداختن, افت, سازش, به مخاطره انداختن
GT
GD
C
H
L
M
O
computers
/kəmˈpjuː.tər/ = NOUN: کامپیوتر, رایانه, ماشین حساب, شمارنده, ماشین حساب الکترونی;
USER: کامپیوتر, کامپیوترهای, رایانه های, کامپیوتر های, رایانه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
conclusions
/kənˈkluː.ʒən/ = NOUN: استنتاج, نتیجه, پایان, انعقاد, خاتمه, اتمام, ختم, فرجام, اختتام, انجام, سرانجام, عاقبت, فروداشت, ختام;
USER: نتیجه گیری, نتایج, نتیجه گیری های, نتیجه گیری ها, نتیجه گیری است
GT
GD
C
H
L
M
O
conduct
/kənˈdʌkt/ = NOUN: رفتار, سلوک;
VERB: هدایت کردن, بردن, اداره کردن, عمل اوردن;
USER: رفتار, انجام, هدایت, را انجام, به انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
confidence
/ˈkɒn.fɪ.dəns/ = NOUN: اعتماد, اطمینان, اعتقاد, صمیمیت, رازگویی, خود رایی, خود سری;
USER: اعتماد, اعتماد به نفس, اطمینان, اعتماد به نفس است, اعتماد به نفس در
GT
GD
C
H
L
M
O
confidential
/ˌkɒn.fɪˈden.ʃəl/ = ADJECTIVE: محرمانه, دارای ماموریت محرمانه, راز دار;
USER: محرمانه, محرمانه است, محرمانه را, محرمانه و, محرمانه در
GT
GD
C
H
L
M
O
conflicts
/ˈkɒn.flɪkt/ = NOUN: تضاد, مناقشه, مغایرت, برخورد, کشمکش, نبرد, ستیزه, کشاکش, نا سازگاری, ضدیت;
USER: درگیری, درگیری های, منازعات, مناقشات, تعارضات
GT
GD
C
H
L
M
O
consistent
/kənˈsɪs.tənt/ = ADJECTIVE: استوار, نامتناقض, ثابت قدم;
USER: استوار, سازگار, سازگار است, سازگار باشد, های سازگار
GT
GD
C
H
L
M
O
constructively
/kənˈstrʌk.tɪv/ = USER: سازنده, سازنده ای, سازنده با, طور سازنده, سازنده و
GT
GD
C
H
L
M
O
consult
/kənˈsʌlt/ = VERB: همفکری کردن, رایزنی کردن, کنکاش کردن, مشورت کردن, مشورت خواستن از;
USER: مشورت, مشاوره, مشورت کنید, مشورت با, مشورت کند
GT
GD
C
H
L
M
O
consultation
/ˌkɒn.sʌlˈteɪ.ʃən/ = NOUN: مشاوره, مشورت, رایزنی, مذاکره, همفکری;
USER: مشاوره, مشورت, رایزنی, مذاکره, همفکری
GT
GD
C
H
L
M
O
consultative
/kənˈsʌl.tə.tɪv/ = ADJECTIVE: مشورتی, مشاورهای, شورایی, کنکاشی;
USER: مشورتی, مشاوره, مشورتی را, مشاورهای, شورایی
GT
GD
C
H
L
M
O
consulted
/kənˈsʌlt/ = VERB: همفکری کردن, رایزنی کردن, کنکاش کردن, مشورت کردن, مشورت خواستن از;
USER: مشورت, مشاوره, مورد مشورت, مشورت کرده, مشورت قرار
GT
GD
C
H
L
M
O
contain
/kənˈteɪn/ = VERB: دارا بودن, محتوی بودن, شامل بودن, باز داشتن, محدود نگاهداشتن, متضمن بودن, در برداشتن;
USER: شامل, حاوی, داشته باشد, ها حاوی, است حاوی
GT
GD
C
H
L
M
O
contained
/kənˈtān/ = ADJECTIVE: مشمول, محاط;
USER: موجود, شامل, حاوی, مندرج, های موجود
GT
GD
C
H
L
M
O
containing
/kənˈteɪn/ = ADJECTIVE: حاوی, محتوی, متضمن;
USER: حاوی, شامل, که حاوی, که شامل, های حاوی
GT
GD
C
H
L
M
O
continuous
/kənˈtɪn.ju.əs/ = ADJECTIVE: مداوم, پیوسته, متوالی, ماندگار;
USER: مداوم, مستمر, پیوسته, متوالی, به طور مداوم
GT
GD
C
H
L
M
O
continuously
/kənˈtɪn.ju.əs/ = USER: به طور مداوم, طور مداوم, طور مداوم در, به طور مداوم در, به طور مداوم به
GT
GD
C
H
L
M
O
contribution
/ˌkɒn.trɪˈbjuː.ʃən/ = NOUN: سهم, همکاری و کمک, اعانه, هم بخشی;
USER: سهم, کمک, مشارکت, کمک و همکاری
GT
GD
C
H
L
M
O
coordinate
/kōˈArdənət/ = NOUN: مختصات;
ADJECTIVE: هم پایه;
VERB: متناسب کردن, هم اهنگ کردن, تعدیل کردن;
USER: مختصات, هماهنگ, هماهنگی, هماهنگ کردن, را هماهنگ
GT
GD
C
H
L
M
O
could
/kʊd/ = VERB: میتوانست;
USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند
GT
GD
C
H
L
M
O
counsel
/ˈkaʊn.səl/ = NOUN: مشورت, رایزنی, اندرز, مصلحت اندیشی, مشاوره دو نفری, تدبیر;
VERB: پند دادن, توصیه کردن, نظریه دادن;
USER: مشورت, وکیل, مشاوره, اندرز, رایزنی
GT
GD
C
H
L
M
O
courage
/ˈkʌr.ɪdʒ/ = NOUN: شجاعت, جرات, رشادت, دلاوری, دلیری, یارایی, چیرگی, مروت;
USER: شجاعت, جرات, دلاوری, رشادت, دلیری
GT
GD
C
H
L
M
O
courageous
/kəˈreɪ.dʒəs/ = ADJECTIVE: شجاع, دلیر, با جرات, مردانه;
USER: شجاع, شجاعانه, دلیر, شجاعانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
course
/kɔːs/ = NOUN: دوره, مسیر, جریان, روش, جهت, اصول, خط مشی, خط سیر, در طی, بخشی از غذا, اموزه, اموزگان, سمت;
VERB: دنبال کردن, بسرعت حرکت دادن, چهار نعل رفتن;
USER: دوره, البته, مسیر, جریان
GT
GD
C
H
L
M
O
cover
/ˈkʌv.ər/ = NOUN: پوشش, جلد, سر پوش, رویه, سر, سقف, فرش;
VERB: پوشاندن, پنهان کردن, پوشیدن, تامین کردن, جلد کردن;
USER: پوشش, را پوشش, پوشاندن, تحت پوشش قرار, را تحت پوشش
GT
GD
C
H
L
M
O
created
/kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: ساخته;
USER: ساخته, ایجاد, ایجاد شده, ایجاد می, را ایجاد
GT
GD
C
H
L
M
O
critical
/ˈkrɪt.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: انتقادی, بحرانی, منتقدانه, وخیم, قطعی, نکوهشی;
USER: بحرانی, انتقادی, حیاتی, حیاتی است, منتقدانه
GT
GD
C
H
L
M
O
culture
/ˈkʌl.tʃər/ = NOUN: فرهنگ, تمدن, برز, کشت میکرب در ازمایشگاه;
USER: فرهنگ, فرهنگ را, فرهنگ و
GT
GD
C
H
L
M
O
daily
/ˈdeɪ.li/ = ADJECTIVE: روزانه, خرجی;
ADVERB: یومیه, روزبروز, بطور یومیه;
NOUN: روزنامه یومیه;
USER: روزانه, روزمره, در روز, های روزانه, روزانه به
GT
GD
C
H
L
M
O
damage
/ˈdæm.ɪdʒ/ = NOUN: خسارت, خرابی, خدشه, زیان, ضرر, خلل, اسیب, خسران;
VERB: خسارت زدن, ضایع کردن, خسارت وارد کردن, معیوب کردن;
USER: خسارت, آسیب, آسیب های, خرابی, آسیب می رساند
GT
GD
C
H
L
M
O
data
/ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ;
USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
databases
/ˈdatəˌbās,ˈdā-/ = USER: پایگاه داده ها, پایگاه داده, پایگاه داده های, پایگاه های داده, بانک های اطلاعاتی
GT
GD
C
H
L
M
O
date
/deɪt/ = NOUN: تاریخ, زمان, خرما, ملاقات, درخت خرما, نخل;
VERB: تاریخ گذاشتن, تاریخ گذاردن, مدت معین کردن;
USER: تاریخ, عضویت, تاریخ عضویت, زمان, خرما
GT
GD
C
H
L
M
O
day
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
deal
/dɪəl/ = NOUN: مقدار, اندازه, حد, قدر, سودا;
VERB: معامله کردن, معامله بمثل کردن با, توزیع کردن, سر وکار داشتن, سر و کار داشتن با;
USER: برخورد, مقابله, رسیدگی, رسیدگی کند, و پنجه نرم
GT
GD
C
H
L
M
O
decision
/dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه;
USER: تصمیم, تصمیم گیری, از تصمیم, تصمیم را, این تصمیم
GT
GD
C
H
L
M
O
decisions
/dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه;
USER: تصمیمات, تصمیم گیری, تصمیم گیری های, تصمیم های, تصمیم گیری در
GT
GD
C
H
L
M
O
defines
/dɪˈfaɪn/ = USER: تعریف می کند, تعریف, تعریف می, را تعریف, را تعریف می
GT
GD
C
H
L
M
O
deliver
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: ارائه, تحویل, رساندن, تحویل می, را ارائه
GT
GD
C
H
L
M
O
delivering
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: ارائه, تحویل, رساندن, در ارائه, با ارائه
GT
GD
C
H
L
M
O
delivery
/dɪˈlɪv.ər.i/ = NOUN: تحویل, تسلیم, رهایی, تفویض;
USER: تحویل, زایمان, تحویل به, تحویل در, های تحویل
GT
GD
C
H
L
M
O
demanding
/dɪˈmɑːn.dɪŋ/ = ADJECTIVE: خواهان, خواستار, سخت, طالب, مبرم, مصر, سخت گیر;
USER: خواستار, خواهان, و خواستار, که خواستار, سخت
GT
GD
C
H
L
M
O
demonstrate
/ˈdem.ən.streɪt/ = VERB: نشان دادن, ثابت کردن, شرح دادن, اثبات کردن, تظاهرات کردن;
USER: نشان دادن, نشان, نشان می, نشان دهد, نشان می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
destroy
/dɪˈstrɔɪ/ = VERB: نابود کردن, از بین بردن, ویران کردن, خراب کردن, کشتن, تباه کردن, ضایع کردن, فنا کردن, بر انداختن;
USER: از بین بردن, نابود کردن, را نابود, از بین ببرد, ویران کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
destruction
/dɪˈstrʌk.ʃən/ = NOUN: تخریب, انهدام, ویرانی, خرابی, تباهی, اضمحلال, اتلاف, سرنگونی;
USER: تخریب, ویرانی, انهدام, خرابی, تباهی
GT
GD
C
H
L
M
O
determine
/dɪˈtɜː.mɪn/ = VERB: مشخص کردن, تعیین کردن, معین کردن, تصمیم گرفتن, حکم دادن, معلوم کردن, محدود کردن;
USER: مشخص کردن, تعیین, تعیین می, تعیین کند, منظور تعیین
GT
GD
C
H
L
M
O
develop
/dɪˈvel.əp/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن;
USER: توسعه, گسترش, را توسعه, به توسعه, توسعه می
GT
GD
C
H
L
M
O
developing
/dɪˈvel.ə.pɪŋ/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن;
USER: در حال توسعه, حال توسعه, حال توسعه به
GT
GD
C
H
L
M
O
development
/dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی;
USER: توسعه, رشد, پیشرفت, ایجاد, نمو
GT
GD
C
H
L
M
O
deviations
/ˌdiːviˈeɪʃən/ = NOUN: انحراف, ضلالت, انحراف جنسی;
USER: انحراف, انحرافات, انحراف از, انحراف ها, انحرافات را
GT
GD
C
H
L
M
O
devices
/dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه;
USER: دستگاه, دستگاه های, دستگاههای, دستگاه ها, از دستگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
different
/ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر;
USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت
GT
GD
C
H
L
M
O
difficult
/ˈdɪf.ɪ.kəlt/ = ADJECTIVE: مشکل, دشوار, سخت, صعب, سخت گیر, معضل, گرفتگیر, پر اشکال, ژرف, غامض, پر دردسر, پر زحمت;
USER: دشوار, مشکل, سخت, دشوار است, مشکل است
GT
GD
C
H
L
M
O
directors
/daɪˈrek.tər/ = NOUN: کارگردان, مدیر, رئيس, هدایتکننده, متصدی, اداره کننده, فرنشین;
USER: مدیران, کارگردانان, مدیره, از کارگردانان, کارگردانان به
GT
GD
C
H
L
M
O
disciplinary
/ˌdɪs.əˈplɪn.ər.i/ = ADJECTIVE: انضباطی, انتظامی, نظم دهنده, تادیبی, اهل انضباط, وابسته به تربیت;
USER: انضباطی, انتظامی, های انضباطی, انضباطی به, انضباطی در
GT
GD
C
H
L
M
O
discrimination
/dɪˌskrɪm.ɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: تبعیض, تمیز, فرق, فرق گذاری;
USER: تبعیض, تبعیض های, تبعیض آمیز, تبعیض را, تبعیض در
GT
GD
C
H
L
M
O
diverse
/daɪˈvɜːs/ = ADJECTIVE: متنوع, گوناگون, مختلف;
USER: متنوع, گوناگون, مختلف, های گوناگون, های متنوع
GT
GD
C
H
L
M
O
diversity
/daɪˈvɜː.sɪ.ti/ = NOUN: تنوع, گوناگونی, تفاوت;
USER: تنوع, گوناگونی, تفاوت, به تنوع, از تنوع
GT
GD
C
H
L
M
O
do
/də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید;
USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
document
/ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز;
USER: سند, مدرک, سند را, سند به
GT
GD
C
H
L
M
O
documenting
/ˈdɒk.jʊ.mənt/ = USER: مستند, مستندسازی, مستند سازی, مستند کردن, را مستند
GT
GD
C
H
L
M
O
documents
/ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز;
USER: اسناد, مدارک, اسناد و مدارک, اسناد را, از اسناد
GT
GD
C
H
L
M
O
does
/dʌz/ = VERB: میکند;
USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
doing
/ˈduː.ɪŋ/ = NOUN: عمل;
ADJECTIVE: فاعل;
USER: عمل, انجام, انجام می دهند, انجام می, انجام این کار
GT
GD
C
H
L
M
O
draws
/drɔː/ = NOUN: قرعه کشی, کشش;
USER: تساوی, می کشد, به تساوی, جلب می کند, ترسیم می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
during
/ˈdjʊə.rɪŋ/ = PREPOSITION: طی, در طی, هنگام, در مدت, ظرف, فاصله, سر;
USER: در طی, در طول, طی, هنگام, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
duties
/ˈdjuː.ti/ = NOUN: وظیفه, خدمت, تکلیف, کار, عهده, عوارض گمرکی, ماموریت, گماشت, فرض;
USER: وظایف, عوارض, وظیفه, وظائف, انجام وظایف
GT
GD
C
H
L
M
O
each
/iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی;
PRONOUN: هر یک;
USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر
GT
GD
C
H
L
M
O
economies
/ɪˈkɒn.ə.mi/ = NOUN: اقتصاد, صرفه جویی, علم اقتصاد;
USER: اقتصاد, اقتصادهای, اقتصادها, اقتصاد های, اقتصادهای در
GT
GD
C
H
L
M
O
embrace
/ɪmˈbreɪs/ = VERB: پذیرفتن, در اغوش گرفتن, بغل کردن, شامل بودن, در بر گرفتن;
NOUN: اغوش;
USER: پذیرفتن, آغوش, در آغوش, را در آغوش, اغوش
GT
GD
C
H
L
M
O
employ
/ɪmˈplɔɪ/ = VERB: استخدام کردن, استعمال کردن, بکار گماشتن, مشغول کردن, بکار گرفتن, استخذام کردن;
NOUN: شغل;
USER: شغل, استخدام, را استخدام, استخدام می, به استخدام
GT
GD
C
H
L
M
O
employment
/ɪmˈplɔɪ.mənt/ = NOUN: استخدام, بکارگیری, کارگماری;
USER: استخدام, اشتغال, اشتغال در, اشتغال را
GT
GD
C
H
L
M
O
encounter
/ɪnˈkaʊn.tər/ = NOUN: برخورد, مواجهه, رویارویی, ملاقات, تصادف;
VERB: مواجه شدن با, روبرو شدن, ملاقات کردن, تصادف کردن, رویاروی شدن, مصادف شدن با, دست بگریبان شدن با;
USER: برخورد, روبرو می شوند, مواجهه, رویارویی, ملاقات
GT
GD
C
H
L
M
O
encourage
/ɪnˈkʌr.ɪdʒ/ = VERB: تشویق کردن, ترغیب کردن, دلگرم کردن, تشجیع کردن, تقویت کردن, پیش بردن, پروردن;
USER: تشویق, را تشویق, تشویق کند, تشویق به, تشویق می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
energetically
/ˌen.əˈdʒet.ɪk/ = USER: انرژی, با انرژی, نظر انرژی, قاطعانه, با جدیت
GT
GD
C
H
L
M
O
energy
/ˈen.ə.dʒi/ = NOUN: انرژی, نیرو, کارمایه, توانایی, حس, زور, قوه فعلیه;
USER: انرژی, های انرژی, انرژی را, مصرف انرژی, انرژی در
GT
GD
C
H
L
M
O
engagement
/enˈgājmənt/ = NOUN: نامزدی, اشتغال, سرگرمی, عهده;
USER: نامزدی, تعامل, مشارکت, درگیری, اشتغال
GT
GD
C
H
L
M
O
engagements
/enˈgājmənt/ = NOUN: نامزدی, اشتغال, سرگرمی, عهده;
USER: درگیری, تعهدات, درگیری های, تعاملات, نامزدی
GT
GD
C
H
L
M
O
enhance
/ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن;
USER: بالا بردن, افزایش, بهبود, بالا ببرد, را افزایش
GT
GD
C
H
L
M
O
ensure
/ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در;
USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از
GT
GD
C
H
L
M
O
enthusiasm
/enˈTHo͞ozēˌazəm/ = NOUN: اشتیاق, غیرت, جدیت, شور و ذوق, هواخواهی با حرارت, الهام, وجد و سرور, حیرت;
USER: اشتیاق, شور و شوق, شور و اشتیاق, غیرت, جدیت
GT
GD
C
H
L
M
O
entity
/ˈen.tɪ.ti/ = NOUN: وجود;
USER: وجود, نهاد, موجودیت, نهاد های, واحد مورد رسیدگی
GT
GD
C
H
L
M
O
environment
/enˈvīrənmənt,-ˈvī(ə)rn-/ = NOUN: محیط, اطراف, احاطه, دوروبر, پرگیر;
USER: محیط, محیط زیست, محیط زیست است, محیط زیست را, از محیط زیست
GT
GD
C
H
L
M
O
essential
/ɪˈsen.ʃəl/ = ADJECTIVE: ضروری, اساسی, اصلی, ذاتی, عمده, واجب, لاینفک, واقعی, عارضی, فرض, بسیار لازم, اساسی ذاتی, جبلی;
USER: ضروری, اساسی, ضروری است, اصلی, ذاتی
GT
GD
C
H
L
M
O
established
/ɪˈstæb.lɪʃt/ = ADJECTIVE: مقرر, پا بر جا, مثبت;
USER: تاسیس, برقرار, تأسیس, برقرار شد, تاسیس گردید
GT
GD
C
H
L
M
O
ethical
/ˈeθ.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: کتاب اخلاق, وابسته به علم اخلاق, بجی در امور اخلاقی;
USER: اخلاقی, های اخلاقی, اخلاقی است, اخلاقی را
GT
GD
C
H
L
M
O
ethics
/ˈeθ.ɪk/ = NOUN: اصول اخلاق, روش اخلاقی یک نویسنده یا مکتب علمی یا ادبی و یا هنری;
USER: اصول اخلاق, اخلاق, اصول اخلاقی, اخلاق در
GT
GD
C
H
L
M
O
eventuality
/iˌvenCHo͞oˈalitē/ = NOUN: احتمال, امکان;
USER: احتمال, احتمالی, عاقبت
GT
GD
C
H
L
M
O
every
/ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی;
PRONOUN: هر که;
USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر
GT
GD
C
H
L
M
O
everyone
/ˈev.ri.wʌn/ = PRONOUN: هر کس, هر کسی;
USER: هر کس, همه, هر کسی, هر کس می, هر کس که
GT
GD
C
H
L
M
O
everything
/ˈev.ri.θɪŋ/ = PRONOUN: همه چیز;
USER: همه چیز, همه چیز را, همه چیز به, همه چیز در, که همه چیز
GT
GD
C
H
L
M
O
excellence
/ˈek.səl.əns/ = NOUN: برتری, مزیت, تفوق, ممتازی, رجحان, شگرفی, خوبی, علو مقام;
USER: برتری, تعالی, به تعالی, تعالی به, تفوق
GT
GD
C
H
L
M
O
exercising
/ˈek.sə.saɪz/ = VERB: تمرین کردن, عمل کردن, استعمال کردن, تمرین دادن, بکار انداختن;
USER: ورزش, اعمال, ورزش کردن, ورزش را, ورزش می
GT
GD
C
H
L
M
O
expect
/ɪkˈspekt/ = VERB: انتظار داشتن, چشم داشتن, منتظر بودن, حامله بودن;
USER: انتظار, انتظار داشت, انتظار می رود, انتظار داشته, انتظار دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
expected
/ɪkˈspekt/ = VERB: انتظار داشتن, چشم داشتن, منتظر بودن, حامله بودن;
USER: انتظار می رود, انتظار, مورد انتظار, انتظار میرود, انتظار می رود که
GT
GD
C
H
L
M
O
expense
/ɪkˈspens/ = NOUN: هزینه, خرج, مصرف, بر امد;
USER: هزینه, خرج, با هزینه, مصرف, هزینه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
expenses
/ɪkˈspens/ = NOUN: مخارج, مصرف;
USER: مخارج, هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای
GT
GD
C
H
L
M
O
experience
/ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی;
VERB: تجربه کردن, تحمل کردن, کشیدن;
USER: تجربه, تجربه ای, را تجربه, از تجربه, تجربه های
GT
GD
C
H
L
M
O
external
/ɪkˈstɜː.nəl/ = ADJECTIVE: خارجی, بیرونی, خارج, بیرون, ظاهری, ظاهر;
NOUN: سطح;
USER: خارجی, های خارجی, بیرونی, خارج, بیرون
GT
GD
C
H
L
M
O
face
/feɪs/ = NOUN: چهره, صورت, رو, نما, وجه, رخ, قیافه, قبال, رخسار, سطح;
VERB: مواجه شدن, مواجه شدن با;
USER: صورت, چهره, رو, چهره ای, وجه
GT
GD
C
H
L
M
O
faced
/-feɪst/ = VERB: مواجه شدن, مواجه شدن با, روبرو ایستادن, رویاروی شدن, پوشاندن سطح, تراشیدن, صاف کردن, روکش کردن;
USER: مواجه, مواجه شده, آن مواجه, مواجه است, مواجه شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
faith
/feɪθ/ = NOUN: ایمان, دین, اعتقاد, مذهب, باور, اعتماد, عقیده, کیش, پیمان;
USER: ایمان, دین, اعتقاد, مذهب, باور
GT
GD
C
H
L
M
O
families
/ˈfæm.əl.i/ = NOUN: خانواده, خاندان, فامیل, خانوار, حی, طایفه, عشیره;
USER: خانواده, خانواده های, خانواده ها, از خانواده ها, از خانواده های
GT
GD
C
H
L
M
O
fear
/fɪər/ = NOUN: ترس, وحشت, هراس, بیم, پروا, خوف;
VERB: ترسیدن, ترسیدن, بیمناک بودن, پروا داشتن;
USER: ترس, هراس, وحشت, بیم, خوف
GT
GD
C
H
L
M
O
feedback
/ˈfiːd.bæk/ = NOUN: باز خورد;
USER: باز خورد, بازخورد, انتقادات و پیشنهادات, پیشنهادات و انتقادات, بازخورد به
GT
GD
C
H
L
M
O
feel
/fiːl/ = VERB: احساس کردن, حس کردن, لمس کردن, محسوس شدن;
USER: احساس, احساس می, احساس می کنید, را احساس, احساس راحتی کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
fees
/fē/ = NOUN: دستمزد, پرداخت, شهریه, پول, اجرت, پاداش, مزد, پردازه, پردازانه, امتیاز;
USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, حق الزحمه, پرداخت هزینه
GT
GD
C
H
L
M
O
find
/faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن;
NOUN: یابنده, چیز یافته;
USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا
GT
GD
C
H
L
M
O
firms
/fɜːm/ = NOUN: شرکت, کارخانه, تجارتخانه, موسسه بازرگانی;
USER: شرکت, شرکت های, شرکتهای, شرکت ها, بنگاه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
five
/faɪv/ = عدد پنج;
USER: پنج, و پنج, از پنج, پنج نفر, پنج تن
GT
GD
C
H
L
M
O
following
/ˈfɒl.əʊ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: متعاقب, پیرو, شرح ذیل, زیرین, متوالی;
NOUN: ذیل, پیروی, تعقیب, متابعت;
USER: متعاقب, پس از, به دنبال, پیروی, ذیل
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
framework
/ˈfreɪm.wɜːk/ = NOUN: چارچوب, کالبد, بدنه, چهارچوبه, چوب بست, استخوان بندی;
USER: چارچوب, چهارچوب, چارچوبی, چارچوب های, چارچوب کاری
GT
GD
C
H
L
M
O
free
/friː/ = ADJECTIVE: رایگان, رها, مجانی, عاری, ازاد, مستقل, مختار, مجاز, مبرا, اختیاری;
ADVERB: بطور مجانی;
VERB: خالی کردن;
USER: رایگان, آزاد, مجانی, عاری, ازاد
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
fully
/ˈfʊl.i/ = ADVERB: کاملا, تماما;
USER: کاملا, به طور کامل, طور کامل به, به طور کامل به, را به طور کامل
GT
GD
C
H
L
M
O
gain
/ɡeɪn/ = NOUN: افزایش, سود, منفعت, نفع, حصول, فایده;
VERB: رسیدن, پیدا کردن, سود بردن, نائل شدن, بدست اوردن, کسب کردن;
USER: سود, دست آوردن, به دست آوردن, افزایش, حصول
GT
GD
C
H
L
M
O
general
/ˈdʒen.ər.əl/ = ADJECTIVE: عمومی, کلی, عام, همگانی, جامع, متداول, معمولی, همگان, قابل تعمیم;
NOUN: ژنرال, ارتشبد, مرشد, سر کرده;
USER: عمومی, طور کلی, کلی, به طور کلی, عام
GT
GD
C
H
L
M
O
get
/ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن;
NOUN: زایش, تولد;
USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت
GT
GD
C
H
L
M
O
gives
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و
GT
GD
C
H
L
M
O
global
/ˈɡləʊ.bəl/ = ADJECTIVE: جهانی, سراسری, کروی;
USER: جهانی, جهانی را, جهانی به, جهانی در
GT
GD
C
H
L
M
O
globalized
/ˈglōbəˌlīz/ = USER: جهانی, جهانی شدن, جهانی سازی, به نام جهانی, به نام جهانی سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
globally
/ˈɡləʊ.bəl/ = USER: در سراسر جهان, در سطح جهان, سطح جهانی, در سطح جهانی, در سطح جهانی به
GT
GD
C
H
L
M
O
go
/ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن;
NOUN: سیر;
USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به
GT
GD
C
H
L
M
O
good
/ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل;
NOUN: خوبی, خیر;
USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک
GT
GD
C
H
L
M
O
grounded
/ˈɡraʊn.dɪd/ = VERB: بناء کردن, بگل نشاندن, بزمین نشستن, فرود امدن, اصول نخستین را یاد دادن;
USER: پایه, مبتنی, ریشه, استوار, پایه محکم
GT
GD
C
H
L
M
O
guarantee
/ˌɡær.ənˈtiː/ = NOUN: ضمانت, ضامن, تعهد, عهده, وثیقه, سپرده;
VERB: عهده دار شدن, ضامن دادن, ضمانت کردن, تعهد کردن, عهد کردن;
USER: ضمانت, تضمین, تضمین می, را تضمین کند, ضامن
GT
GD
C
H
L
M
O
guidance
/ˈɡaɪ.dəns/ = NOUN: هدایت, راهنمایی, رهنمود, راهنما, رهبری, راهنمایی کردن;
USER: راهنمایی, هدایت, رهنمود, راهنما, رهبری
GT
GD
C
H
L
M
O
guide
/ɡaɪd/ = NOUN: راهنما, کتاب راهنما, رهبر, هادی;
VERB: راهنمایی کردن, تعلیم دادن;
USER: راهنمایی, هدایت, راهنمایی می, هدایت کند, را هدایت
GT
GD
C
H
L
M
O
guiding
/gīd/ = ADJECTIVE: پرچمدار;
USER: پرچمدار, هدایت, هدایت می, را هدایت, هدایت کننده
GT
GD
C
H
L
M
O
harassment
/ˈhær.əs.mənt/ = NOUN: اذیت, ستوه, تعرض, بستوه اوری, ازار;
USER: اذیت, آزار و اذیت, اذیت و آزار, آزار و اذیت های, آزار و اذیت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
help
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری
GT
GD
C
H
L
M
O
here
/hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو;
USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به
GT
GD
C
H
L
M
O
hide
/haɪd/ = VERB: پنهان کردن, مخفی کردن, نهفتن, پنهان شدن, مخفی نگاه داشتن, پوشیدن, پوست کندن, ابشتن, خود را پنهان ساختن;
NOUN: پوست, چرم, پوست خام گاو وگوسفند وغیره;
USER: پنهان کردن, مخفی, مخفی کردن, را پنهان, پنهان می
GT
GD
C
H
L
M
O
honest
/ˈɒn.ɪst/ = ADJECTIVE: صادق, امین, راستکار, درست کار, بی غل و غش, راد, بامروت;
USER: صادق, صادقانه, صادق باشید, صادقانه بگویم, امین
GT
GD
C
H
L
M
O
honestly
/ˈɒn.ɪst.li/ = INTERJECTION: سوگند ملایمی;
USER: صادقانه, صادقانه می, را صادقانه, صادقانه به, صادقانه بگویم
GT
GD
C
H
L
M
O
hotline
/ˈhɒt.laɪn/ = USER: تدریس خصوصی در خانه, خط تلفن, خط, اپراتور تلفن, خط تلفن مستقیم
GT
GD
C
H
L
M
O
hours
/aʊər/ = NOUN: ساعت, وقت, مدت کم;
USER: ساعت, ساعات, ساعت در, ساعت به, ساعت است
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
i
/aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد;
NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: من, من به, که من, من در, من از
GT
GD
C
H
L
M
O
if
/ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض;
NOUN: شرط, تصور;
USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه
GT
GD
C
H
L
M
O
ignore
/ɪɡˈnɔːr/ = VERB: رد کردن, تجاهل کردن, نادیدهپنداشتن, چشم پوشیدن, بی اساس دانستن, برسمیت نشناختن, محل نگذاشتن;
USER: چشم پوشی از, چشم پوشی, نادیده بگیرد, را نادیده گرفت, را نادیده بگیرد
GT
GD
C
H
L
M
O
illegal
/ɪˈliː.ɡəl/ = ADJECTIVE: غیر قانونی, غیر مجاز, نا مشروع, غیر مشروع, حرام;
USER: غیر قانونی, غیرقانونی, های غیر قانونی, غیر قانونی است, غیر مجاز
GT
GD
C
H
L
M
O
immediate
/ɪˈmiː.di.ət/ = ADJECTIVE: فوری, بی درنگ, ضروری, بلا واسطه, بدیهی, پهلویی, انی;
USER: فوری, بی درنگ, فوری به, فوری را, فوری در
GT
GD
C
H
L
M
O
impair
/ɪmˈpeər/ = VERB: خراب کردن, زیان رساندن, معیوب کردن, خرد ساختن, ضعیف کردن;
USER: خراب کردن, معیوب کردن, زیان رساندن, خرد ساختن, ضعیف کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
important
/ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده;
USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم
GT
GD
C
H
L
M
O
improper
/ɪmˈprɒp.ər/ = ADJECTIVE: نابجا, نا مناسب, بی جا, نالایق, خارج از نزاکت, نا شایسته, نا مربوط;
USER: نا مناسب, نادرست, نامناسب, به نادرست, نامناسب و
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
inappropriate
/ˌinəˈprōprē-it/ = ADJECTIVE: نا مناسب, بی مورد, ناجور, غیر مقتضی, بی جا, بی موقع;
USER: نا مناسب, نامناسب, نامناسب است, نامناسب را, نامناسب بودن
GT
GD
C
H
L
M
O
including
/ɪnˈkluː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: محتوی;
USER: از جمله, جمله, شامل, که شامل, به شمول
GT
GD
C
H
L
M
O
inclusive
/ɪnˈkluː.sɪv/ = ADJECTIVE: شامل;
USER: شامل, فراگیر, جامع, را شامل, فراگیر است
GT
GD
C
H
L
M
O
incompatible
/ˌɪn.kəmˈpæt.ɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: نا سازگار, متناقض, نا موافق, ناجور, نا مناسب, غیر قابل استعمال با یکدیگر;
USER: نا سازگار, ناسازگار, ناسازگار است, ناسازگار در
GT
GD
C
H
L
M
O
increasingly
/ɪnˈkriː.sɪŋ.li/ = USER: به طور فزاینده, طور فزاینده, فزاینده ای, طور فزاینده ای, به طور فزاینده ای
GT
GD
C
H
L
M
O
incur
/ɪnˈkɜːr/ = VERB: وارد امدن, متحمل شدن بر, موجب شدن;
USER: متحمل شدن بر, متحمل, متحمل شدن, متحمل می شوند, وارد امدن
GT
GD
C
H
L
M
O
incurred
/ɪnˈkɜːr/ = VERB: وارد امدن, متحمل شدن بر, موجب شدن;
USER: متحمل شده, متحمل, دچار شده, وارده, های متحمل
GT
GD
C
H
L
M
O
independence
/ˌindəˈpendəns/ = NOUN: استقلال, ازادی, بی نیازی از دیگران;
USER: استقلال, به استقلال, از استقلال, استقلال خود
GT
GD
C
H
L
M
O
individual
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADJECTIVE: فردی, تک, منحصر بفرد, متعلق بفرد;
NOUN: فرد, شخص;
USER: فرد, فردی, های فردی, شخص, منحصر به فرد
GT
GD
C
H
L
M
O
individuals
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADVERB: منحصرا;
USER: افراد, افرادی, از افراد, افراد را, افراد در
GT
GD
C
H
L
M
O
inducement
/ɪnˈdjuːs.mənt/ = NOUN: انگیزه, کشش, موجب, وسیله;
USER: انگیزه, ترغیب, وسیله, موجب, کشش
GT
GD
C
H
L
M
O
influencing
/ˈɪn.flu.əns/ = VERB: نفوذ کردن بر, تاثیر کردن بر, وادار کردن, ترغیب کردن, تحت نفوذ خود قرار دادن;
USER: مؤثر بر, موثر بر, اثرگذار بر, تحت تاثیر قرار, تاثیر گذار بر
GT
GD
C
H
L
M
O
information
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ;
USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
informational
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = USER: اطلاعاتی, اطلاع رسانی, های اطلاعاتی, المعلومات, اطلاعاتی است
GT
GD
C
H
L
M
O
insights
/ˈɪn.saɪt/ = NOUN: بینش, بصیرت, فراست, فهم, چشم باطن, درون بینی, بینایی;
USER: بینش, بینش های, دیدگاه, دیدگاه های, بینش ها
GT
GD
C
H
L
M
O
integrity
/ɪnˈteɡ.rə.ti/ = NOUN: تمامیت, درستی, امانت, کمال, راستی, بی عیبی;
USER: تمامیت, یکپارچگی, درستی, امانت, کمال
GT
GD
C
H
L
M
O
intellectual
/ˌintlˈekCHo͞oəl/ = ADJECTIVE: فکری, عقلانی, ذهنی, خردمند, دارای افکار بلند, روشن فکر;
NOUN: خردمند;
USER: فکری, روشنفکری, عقلانی, روشنفکر, ذهنی
GT
GD
C
H
L
M
O
intended
/ɪnˈten.dɪd/ = ADJECTIVE: قبلا تعیین شده;
USER: در نظر گرفته شده, نظر گرفته, نظر گرفته شده, در نظر گرفته, نظر گرفته شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
interest
/ˈɪn.trəst/ = NOUN: علاقه, بهره, سود, مصلحت, سهم, دلبستگی, فرع, تنزیل;
VERB: علاقه و علاقمند کردن, ذینفع کردن, بر سر میل اوردن;
USER: علاقه, بهره, منافع, سود, مورد علاقه
GT
GD
C
H
L
M
O
internal
/ɪnˈtɜː.nəl/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, باطنی, ناشی از درون;
USER: داخلی, درونی, های داخلی, داخلی را, داخلی است
GT
GD
C
H
L
M
O
intimidation
/ɪnˈtɪm.ɪ.deɪt/ = NOUN: ارعاب;
USER: ارعاب, تهدید, تهدید و ارعاب, رعب و وحشت, ارعاب و
GT
GD
C
H
L
M
O
into
/ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف;
USER: به, را, را به, را در, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
issue
/ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد;
VERB: بیرون آمدن, خارج شدن, صادر شدن;
USER: موضوع, مسئله, شماره, مساله, موضوع را
GT
GD
C
H
L
M
O
issues
/ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد, پی امد, نژاد, اولاد, نتیجه بحی;
USER: مسائل مربوط به, مسائل, مسائل مربوط, به مسائل, مسائل را
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
items
/ˈaɪ.təm/ = NOUN: اقلام;
USER: اقلام, موارد, آیتم, آیتم های, آیتم ها
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
keeping
/ˈkiː.pɪŋ/ = NOUN: نگهداری, توافق;
USER: نگهداری, نگه داشتن, حفظ, نگاه داشتن, که نگه داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
key
/kiː/ = NOUN: کلید, مفتاح, مایه, وسیله راه حل, جزیره کوچک سنگی یا مرجانی, راهنما;
ADJECTIVE: عمده;
VERB: کلید بستن, کلید کردن, کوک کردن, با اچار بستن;
USER: کلید, کلیدی, های کلیدی, کلیدی است, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
kind
/kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت;
ADJECTIVE: مهربان, خوب, با محبت, مشفق;
USER: نوع, گونه, مهربان, جور, جنس
GT
GD
C
H
L
M
O
knowledge
/ˈnɒl.ɪdʒ/ = NOUN: دانش, علم, معرفت, اطلاع, دانایی, اگاهی, عرفان, بصیرت, وقوف, سامان, فضیلت;
USER: دانش, علم, معرفت, اطلاع, دانایی
GT
GD
C
H
L
M
O
law
/lɔː/ = NOUN: قانون, حقوق, حق, قانون مدنی, قاعده, ضابطه, داتا, بربست;
VERB: تعقیب کردن, تعقیب قانونی کردن;
USER: قانون, حقوق, قانون را, قانون است
GT
GD
C
H
L
M
O
laws
/lɔː/ = NOUN: قانون, حقوق, حق, قانون مدنی, قاعده, ضابطه, داتا, بربست;
USER: قوانین, قانون, قوانینی, قوانین مربوط, قوانین را
GT
GD
C
H
L
M
O
lead
/liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله;
VERB: رهبری کردن, هدایت کردن, سوق دادن, بردن;
USER: رهبری, منجر, منجر شود, سرب, هدایت
GT
GD
C
H
L
M
O
leader
/ˈliː.dər/ = NOUN: رهبر, فرمانده, رئيس, راس, پیشقدم, راهنما, قائد, پیشوا, سر دسته, سالار, سرور, سر کرده, سرمقاله;
USER: رهبر, رهبری, از رهبران, فرمانده
GT
GD
C
H
L
M
O
leaders
/ˈliː.dər/ = NOUN: رهبر, فرمانده, رئيس, راس, پیشقدم, راهنما, قائد, پیشوا, سر دسته, سالار, سرور, سر کرده, سرمقاله;
USER: رهبران, از رهبران, به رهبران, که رهبران, رهبران این
GT
GD
C
H
L
M
O
leadership
/ˈliː.də.ʃɪp/ = NOUN: رهبری, برتری, راهنمایی, سرکردگی, تصدی;
USER: رهبری, های رهبری, قدرت رهبری او, رهبری را, به رهبری
GT
GD
C
H
L
M
O
learning
/ˈlɜː.nɪŋ/ = NOUN: یادگیری, فراگیری, دانش, اطلاع, معرفت, فضل وکمال, فضیلت, عرفان;
USER: یادگیری, در یادگیری, های یادگیری, فراگیری, یادگیری در
GT
GD
C
H
L
M
O
legal
/ˈliː.ɡəl/ = ADJECTIVE: حقوقی, قانونی, مشروع, شرعی;
USER: حقوقی, قانونی, های قانونی, های حقوقی, قانونی است
GT
GD
C
H
L
M
O
level
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری;
ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت;
VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن;
USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
levels
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری, سطح برابر, هدف گیری, ترازسازی, یک دست;
USER: سطح, سطوح, در سطوح, از سطوح, در سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
life
/laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت;
USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است
GT
GD
C
H
L
M
O
limited
/ˈlɪm.ɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: محدود, منحصر, مشروط;
USER: محدود, محدودی, محدود است, محدود شده, محدود به
GT
GD
C
H
L
M
O
line
/laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده;
VERB: پوشاندن, خط کشیدن;
USER: خط, سطر, از خط, در خط, رده
GT
GD
C
H
L
M
O
live
/lɪv/ = ADJECTIVE: زنده, سرزنده, موثر, دایر;
VERB: زندگی کردن, زیستن, زنده بودن, منزل کردن, سکون کردن;
USER: زنده, زندگی می کنند, زندگی کردن, زیستن
GT
GD
C
H
L
M
O
living
/ˈlɪv.ɪŋ/ = NOUN: زندگی, معیشت, وسیله گذران;
ADJECTIVE: زنده, در قید حیات, جاندار, حی, جاودان;
USER: زندگی, زندگی می, زنده, زندگی می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
local
/ˈləʊ.kəl/ = ADJECTIVE: محلی, موضعی, مکانی, محدود بیک محل, مقامی;
USER: محلی, های محلی, محلی کاربر, محلی است, موضعی
GT
GD
C
H
L
M
O
locally
/ˈləʊ.kəl.i/ = USER: محلی, صورت محلی, به صورت محلی, های محلی, در سطح محلی
GT
GD
C
H
L
M
O
long
/lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف;
ADVERB: گذشته از وقت;
VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن;
USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
maintain
/meɪnˈteɪn/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از;
USER: نگه داشتن, حفظ, را حفظ, حفظ کند, به حفظ
GT
GD
C
H
L
M
O
maintaining
/meɪnˈteɪn/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از;
USER: حفظ, نگهداری, را حفظ, برای حفظ, با حفظ
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
manage
/ˈmæn.ɪdʒ/ = VERB: اداره کردن, گرداندن, مباشرت کردن, ضبط کردن, از پیش بردن, سرپرستی کردن;
NOUN: اسب اموخته;
USER: اداره کردن, مدیریت, اداره, به مدیریت, در مدیریت
GT
GD
C
H
L
M
O
management
/ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی;
USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران
GT
GD
C
H
L
M
O
manner
/ˈmæn.ər/ = NOUN: روش, چگونگی, طور, رفتار, طرز, طریق, نوع, طریقه, راه, سبک, مسلک, قسم;
USER: روش, طور, رفتار, چگونگی, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
mark
= NOUN: علامت, نشانه, مارک, نمره, نشان, مرز, علامت مخصوص, خط, داغ;
VERB: علامت گذاردن, نشان کردن, علامت گذاشتن;
USER: علامت, علامت گذاری, خوانده شده را علامت, علامت گذاری به عنوان, از علامت,
GT
GD
C
H
L
M
O
market
/ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد;
VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن;
USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به
GT
GD
C
H
L
M
O
markets
/ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد;
USER: بازارهای, بازارها, بازار های, به بازارهای, بازارهای در
GT
GD
C
H
L
M
O
material
/məˈtɪə.ri.əl/ = NOUN: ماده, جنس, جسم;
ADJECTIVE: مادی, جسمانی, اساسی, جسمی, اصولی, مقتضی, کلی;
USER: ماده, مواد, مادی, جنس, از مواد
GT
GD
C
H
L
M
O
matters
/ˈmæt.ər/ = NOUN: ماده, موضوع, اهمیت, امر, مطلب, جسم, جوهر, چیز, ذات, ماهیت, نکته, خیم;
USER: مسائل, امور, مسائل مربوط, مسائل مربوط به, مورد مسائل
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
me
/miː/ = PRONOUN: مرا, به من, خودم, بمن;
USER: به من, من, مرا, من را, من به
GT
GD
C
H
L
M
O
measures
/ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر, پایه, وزن شعر, بحر;
USER: اقدامات, اقداماتی, از اقدامات, اقداماتی را, انجام اقدامات
GT
GD
C
H
L
M
O
meet
/miːt/ = NOUN: نشست, جلسه, تقاطع;
VERB: مواجه شدن با, ملاقات کردن, مواجه شدن, پیوستن, مصادف شدن با;
ADJECTIVE: در خور, شایسته, مناسب, دلچسب;
USER: ملاقات, دیدار با, برآورده, پاسخگویی به, دیدار خواهد کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
member
/ˈmem.bər/ = NOUN: عضو, جزء, بخش, کارمند, اندام, شعبه;
USER: عضو, کاربران, اعضای, از اعضای, کاربر عضو
GT
GD
C
H
L
M
O
members
/ˈmem.bər/ = NOUN: عضو, جزء, بخش, کارمند, اندام, شعبه;
USER: اعضای, کاربران, عضو, تعداد کاربران, از اعضای
GT
GD
C
H
L
M
O
message
/ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط;
VERB: پیغام دادن, رسالت کردن;
USER: پیام, پیغام, پیام خصوصی, پیام را, پیام های
GT
GD
C
H
L
M
O
misrepresent
/ˌmisrepriˈzent/ = VERB: بدجلوه دادن, مشتبه کردن, بدنمایش دادن;
USER: بدجلوه دادن, غلط, مشتبه کردن, اشتباه ارائه شده, بدجلوه
GT
GD
C
H
L
M
O
monitor
/ˈmɒn.ɪ.tər/ = NOUN: مبصر, اگاهی دهنده, انگیزنده, گوشیار;
VERB: دیده بانی کردن, به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن;
USER: نظارت بر, نظارت, نظارت داشته, نظارت داشته باشند, تحت نظارت
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
most
/məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین;
NOUN: مقدار زیاد;
USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
multicultural
/ˌməltēˈkəlCH(ə)rəl,ˌməltī-/ = USER: چند فرهنگی, چندفرهنگی, چند فرهنگی و, های چند فرهنگی, چند فرهنگه
GT
GD
C
H
L
M
O
my
/maɪ/ = PRONOUN: مال من, متعلق بمن, ای وای, خودمانی, مربوط بمن;
USER: من, ام, من به, من در, های من
GT
GD
C
H
L
M
O
name
/neɪm/ = NOUN: نام, اسم, نام و شهرت, نام خودمانی, تسمیه, خوشنامی, اب رو;
VERB: نامیدن, نام دادن, بنام صدا کردن, خواندن;
USER: نام, اسم, نام و نام خانوادگی, به نام, نام و نام
GT
GD
C
H
L
M
O
need
/niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی;
VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج
GT
GD
C
H
L
M
O
needs
/nēd/ = NOUN: نیازها;
ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم;
USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به
GT
GD
C
H
L
M
O
network
/ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری;
USER: شبکه, شبکه های, های شبکه, شبکه می, شبکه را
GT
GD
C
H
L
M
O
never
/ˈnev.ər/ = ADVERB: هرگز, هیچگاه, هیچ, هیچ وقت, ابدا, حاشا;
USER: هرگز, هیچگاه, هرگز به, هیچ وقت, هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
no
/nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا;
NOUN: پاسخ نه;
USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
normal
/ˈnɔː.məl/ = ADJECTIVE: عادی, طبیعی, معمولی, متوسط, معمول, ساده, به هنجار;
NOUN: هنجار, خط ناظم;
USER: طبیعی, عادی, معمولی, معمول, متوسط
GT
GD
C
H
L
M
O
not
/nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not;
USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
notes
/nəʊt/ = NOUN: تبصره, یادداشت, نت, کلید پیانو, اهنگ صدا, نوت موسیقی, یادداشت ها;
USER: یادداشت ها, یادداشت, یادداشت های, یادداشتهای, نت های
GT
GD
C
H
L
M
O
nurture
/ˈnɜː.tʃər/ = NOUN: پرورش, تربیت, تغذیه, بار اوردن بچه, غذا;
VERB: پروردن, بزرگ کردن;
USER: پرورش, تغذیه, تربیت, پروردن, بار اوردن بچه
GT
GD
C
H
L
M
O
objectivity
/əbˈdʒek.tɪv/ = NOUN: عینی بودن, مادیت, هستی, واقعیت, بیطرفی و بی نظری;
USER: بیطرفی و بی نظری, عینی بودن, واقعیت, مادیت, هستی
GT
GD
C
H
L
M
O
obligations
/ˌɒb.lɪˈɡeɪ.ʃən/ = NOUN: تعهد, وظیفه, تکلیف, التزام, ذمه, فرض, عهده, تکفل معاش;
USER: تعهدات, الزامات, وظایف, به تعهدات, تعهدات خود
GT
GD
C
H
L
M
O
obtain
/əbˈteɪn/ = VERB: گرفتن, فراهم کردن, بدست اوردن, حاصل کردن;
USER: گرفتن, دست آوردن, به دست آوردن, بدست آوردن, به دست آورد
GT
GD
C
H
L
M
O
obtained
/əbˈteɪn/ = VERB: گرفتن, فراهم کردن, بدست اوردن, حاصل کردن;
USER: به دست آمده, دست آمده, بدست آمده, دست آمده است, به دست آمده است
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
offer
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن;
USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
office
/ˈɒf.ɪs/ = NOUN: دفتر, اداره, مقام, دفتر کار, کار, محل کار, منصب, خدمت, شغل, احراز مقام, وظیفه, مسئوليت, اشتغال;
USER: دفتر, اداره, مقام, دفتر کار, محل کار
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
online
/ˈɒn.laɪn/ = ADJECTIVE: درون خطی;
USER: آنلاین, آنلاین در, کاربران آنلاین حاضر, آنلاین حاضر در, حضور کاربر در انجمن
GT
GD
C
H
L
M
O
only
/ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا;
ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه;
USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
openly
/ˈəʊ.pən.li/ = ADVERB: علنا;
USER: علنا, آشکارا, آشکارا به, آشکارا در, آشکارا از
GT
GD
C
H
L
M
O
operations
/ˌɒp.ərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: عملیات;
USER: عملیات, عملیات های, انجام عملیات, از عملیات, عملیات ها
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
organization
/ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل;
USER: سازمان, سازمان های, سازمان را, تشکیلات
GT
GD
C
H
L
M
O
organized
/ˈɔː.ɡən.aɪzd/ = ADJECTIVE: سازمان یافته, متشکل;
USER: سازمان یافته, سازماندهی, سازماندهی شده, سازمان یافته است, متشکل
GT
GD
C
H
L
M
O
other
/ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر;
USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
others
/ˈʌð.ər/ = USER: دیگران, دیگر, دیگران است, دیگران را, دیگران در
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
ourselves
/ˌaʊəˈselvz/ = PRONOUN: خودمان, مال ما;
USER: خودمان, خود را, خودمان به, به خودمان, از خودمان
GT
GD
C
H
L
M
O
outstanding
/ˌaʊtˈstæn.dɪŋ/ = ADJECTIVE: برجسته, عالی, ممتاز, واریز نشده, قلنبه;
USER: برجسته, میانگین کل برجسته, برجسته ای, برجسته و, ممتاز
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
oversee
/ˌəʊ.vəˈsiː/ = VERB: مباشرت کردن بر;
USER: نظارت بر, نظارت, نظارت می, نظارت از, در نظارت
GT
GD
C
H
L
M
O
oversight
/ˈəʊ.və.saɪt/ = NOUN: سهو, اشتباه نظری, از نظر افتادگی;
USER: سهو, نظارت, نظارتی, نظارت بر, های نظارتی
GT
GD
C
H
L
M
O
own
/əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی;
PRONOUN: خودی, مال خودم;
VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن;
USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی
GT
GD
C
H
L
M
O
part
/pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه;
VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن;
USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو
GT
GD
C
H
L
M
O
parties
/ˈpɑː.ti/ = NOUN: حزب, طرف, مهمانی, دسته, فرقه, سور, قسمت, بزم, جمعیت, فئه, بخش, دسته همفکر, دسته متشکل, یارو;
USER: احزاب, حزب, طرفین, از احزاب, احزاب است
GT
GD
C
H
L
M
O
payments
/ˈpeɪ.mənt/ = NOUN: پرداخت, پول, وجه, تادیه, قسط, کارسازی;
USER: پرداخت, پرداخت های, پرداخت ها, پرداختهای, پرداختها
GT
GD
C
H
L
M
O
people
/ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه;
VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن;
USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم
GT
GD
C
H
L
M
O
permit
/pəˈmɪt/ = NOUN: اجازه, پروانه, جواز;
VERB: اجازه دادن, مجاز کردن, روا کردن, ندیده گرفتن, ترخیص کردن;
USER: اجازه, اجازه می, جواز, اجازه می دهد, پروانه
GT
GD
C
H
L
M
O
personal
/ˈpɜː.sən.əl/ = ADJECTIVE: شخصی, خصوصی, مربوط به شخص;
USER: شخصی, های شخصی, خصوصی, شخصی است, شخصی را
GT
GD
C
H
L
M
O
personally
/ˈpɜː.sən.əl.i/ = USER: شخصا, شخصا به, شخصا از, را شخصا, شخصا در
GT
GD
C
H
L
M
O
perspectives
/pəˈspek.tɪv/ = NOUN: چشم انداز, منظر, دید, لحاظ, منظره, روشن بینی, جنبه فکری, بینایی, مناظر و مرایا, سعه نظر, مال اندیشی, تجسم شی, خطور فکر;
USER: دیدگاه, دیدگاه های, چشم انداز, چشم اندازهای, چشم اندازها
GT
GD
C
H
L
M
O
place
/pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی;
VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن;
USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله
GT
GD
C
H
L
M
O
placed
/pleɪs/ = VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن;
USER: قرار داده شده, قرار داده, قرار می گیرد, قرار داده است, قرار گرفته است
GT
GD
C
H
L
M
O
places
/pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی;
USER: مکان, مکان های, اماکن, مکان ها, از مکان
GT
GD
C
H
L
M
O
play
/pleɪ/ = NOUN: بازی, نمایش, نمایشنامه, تفریح, ورزش, نواخت, لهو, نواختن ساز و غیره, سرگرمی مخصوص;
VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن;
USER: بازی, ایفا, بازی می, ایفا می, بازی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
playing
/pleɪ/ = VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن;
USER: بازی, نواختن, بازی کردن, بازی می, بازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
please
/pliːz/ = VERB: لطفا, خوشحال کردن, دلپذیر کردن, خشنود ساختن, کیف کردن, سرگرم کردن;
ADVERB: خواهشمند است, بفرمایید;
USER: لطفا, لطفا به, لطفا با, لطفا از, لطفا در
GT
GD
C
H
L
M
O
point
/pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست;
VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن;
USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
policies
/ˈpɒl.ə.si/ = NOUN: سیاست, خط مشی, بیمه نامه, سیاستمداری, کاردانی, ورقه بیمه, سند معلق به انجام شرطی;
USER: سیاست, سیاست های, سیاستهای, سیاست ها, خط مشی های
GT
GD
C
H
L
M
O
position
/pəˈzɪʃ.ən/ = NOUN: موقعیت, مکان, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام, محل, وضع, شغل, مسند, مرتبه, نهش;
VERB: موضعی کردن, مقام یافتن, قرار دادن یا گرفتن;
USER: موقعیت, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام
GT
GD
C
H
L
M
O
positive
/ˈpɒz.ə.tɪv/ = ADJECTIVE: مثبت, قطعی, یقین, محقق;
USER: مثبت, مثبت و, مثبت است, های مثبت, مثبت در
GT
GD
C
H
L
M
O
positively
/ˈpɒz.ə.tɪv.li/ = USER: مثبت, مثبتی, طور مثبت, مثبت و, مثبت در
GT
GD
C
H
L
M
O
possible
/ˈpɒs.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: ممکن, امکان پذیر, محتمل, مقدور, میسر, شدنی, بالقوه;
NOUN: امکان;
USER: ممکن, امکان, امکان پذیر, محتمل, میسر
GT
GD
C
H
L
M
O
practice
/ˈpræk.tɪs/ = NOUN: تمرین, عمل, عادت, ممارست, عرف, مشق, تکرار, ورزش, برزش;
VERB: تمرین کردن, عمل کردن, ممارست کردن, برزیدن, ورزش;
USER: عمل, تمرین, عمل به, را تمرین
GT
GD
C
H
L
M
O
practices
/ˈpræk.tɪs/ = NOUN: تمرین, عمل, عادت, ممارست, عرف, مشق, تکرار, ورزش, برزش;
USER: شیوه های, شیوه, اعمال, اقدامات, شیوه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
prepared
/prɪˈpeəd/ = ADJECTIVE: فراهم, مهیا, مستعد;
USER: فراهم, آماده, آماده شده, مهیا, آماده کرده است
GT
GD
C
H
L
M
O
presents
/ˈprez.ənt/ = NOUN: هدیه, زمان حال, تقدیم, زمان حاضر, تحفه, اهداء, پیشکش, سفته, عطا, بخشش, سوقات, ره اورد, عطیه;
USER: هدیه, ارائه, هدایای, ارائه می, هدایایی
GT
GD
C
H
L
M
O
pressure
/ˈpreʃ.ər/ = NOUN: فشار, پرس, زور, سنگینی, ضغطه, مضیقه, بار سنگین مصائب و سختیا;
USER: فشار, تحت فشار, با فشار, فشار را
GT
GD
C
H
L
M
O
principles
/ˈprɪn.sɪ.pl̩/ = NOUN: مرام;
USER: اصول, از اصول, اصول و, اصول را
GT
GD
C
H
L
M
O
proactive
/ˌprəʊˈæk.tɪv/ = USER: فعال, پیشگیرانه, پیشقدم باشند, پیشقدم, پیشگیرانهدر
GT
GD
C
H
L
M
O
procedures
/prəˈsiː.dʒər/ = NOUN: روش, روند, رویه, طرز عمل, ایین دادرسی;
USER: روش, روشهای, مراحل, روش های, رویه های
GT
GD
C
H
L
M
O
profession
/prəˈfeʃ.ən/ = NOUN: حرفه, شغل, اعتراف, اقرار, پیشه, سوگند ملایم, حرفهیی;
USER: حرفه, حرفه ای, شغل, به حرفه, حرفه و شغل
GT
GD
C
H
L
M
O
professional
/prəˈfeʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: حرفه ای;
USER: حرفه ای, حرفه, حرفه ای است, های حرفه ای, و حرفه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
professionalism
/prəˈfeʃ.ən.əl.ɪ.zəm/ = NOUN: حرفهیی, حرفهیی بودن, صفات و عادات مخصوص اهل حرفه;
USER: حرفهیی, حرفه ای, حرفه, حرفه ای گری, حرفه ای بودن
GT
GD
C
H
L
M
O
professionals
/prəˈfeʃ.ən.əl/ = USER: حرفه ای, متخصصان, حرفه ای ها, افراد حرفه ای, حرفه ای های
GT
GD
C
H
L
M
O
promises
/ˈprɒm.ɪs/ = NOUN: وعده, قول, عهد, نوید, پیمان, میثاق, عهده;
USER: وعده, وعده داده, وعده می, وعده داده است, را وعده
GT
GD
C
H
L
M
O
promote
/prəˈməʊt/ = VERB: ترویج کردن, ترفیع دادن, ترقی دادن;
USER: ترویج, ارتقاء, ارتقای, را ترویج, ترویج و
GT
GD
C
H
L
M
O
promoted
/prəˈməʊt/ = VERB: ترویج کردن, ترفیع دادن, ترقی دادن;
USER: ترویج, ارتقا, را ترویج, به ترویج, ترویج می
GT
GD
C
H
L
M
O
properly
/ˈprɒp.əl.i/ = USER: به درستی, درستی, درست, را به درستی, درستی به
GT
GD
C
H
L
M
O
property
/ˈprɒp.ə.ti/ = NOUN: ویژگی, دارایی, خاصیت, مال, استعداد, صفت خاص, خیر, ولک, خواست;
USER: خاصیت, اموال, ویژگی, دارایی, مال
GT
GD
C
H
L
M
O
protect
/prəˈtekt/ = VERB: حمایت کردن, حفاظت کردن, حراست کردن, حمایت کردن از, مصون کردن, محفوظ کردن, نیکداشت کردن, حفظ کردن, نگه داری کردن;
USER: محافظت, حفاظت, محافظت از, حفاظت از, محافظت می
GT
GD
C
H
L
M
O
provide
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند
GT
GD
C
H
L
M
O
provides
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: فراهم می کند, فراهم می, را فراهم, را فراهم می کند, را فراهم می
GT
GD
C
H
L
M
O
public
/ˈpʌb.lɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, همگانی, اجتماعی, همگان, ملی, اشکار;
NOUN: عامه, مردم, عموم;
USER: عمومی, مردم, عموم, عامه, همگانی
GT
GD
C
H
L
M
O
purpose
/ˈpɜː.pəs/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, قصد, غرض, نیت, عمد, عزم, سعی, مراد;
VERB: در نظر داشتن, قصد داشتن;
USER: هدف, منظور, مقصود, با هدف, قصد
GT
GD
C
H
L
M
O
purposes
/ˈpɜː.pəs/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, قصد, غرض, نیت, عمد, عزم, سعی, مراد;
USER: اهداف, مقاصد, منظور, به منظور, از اهداف
GT
GD
C
H
L
M
O
put
/pʊt/ = VERB: قرار دادن, گذاشتن, انداختن, تقدیم داشتن, ارائه دادن, ترجمه کردن, تعبیر کردن, بفعالیت پرداختن, بکار بردن, ترغیب کردن, ثبت کردن, تعویض کردن, در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن;
NOUN: پرتاب;
USER: قرار دادن, قرار, قرار داده, قرار داده است, قرار داده و
GT
GD
C
H
L
M
O
putting
/ˌɒfˈpʊt.ɪŋ/ = VERB: قرار دادن, گذاشتن, انداختن, تقدیم داشتن, ارائه دادن, ترجمه کردن, تعبیر کردن, بفعالیت پرداختن, بکار بردن, ترغیب کردن, ثبت کردن, تعویض کردن, در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن;
USER: قرار دادن, دادن, قرار, با قرار دادن, از قرار دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
qualified
/ˈkwɒl.ɪ.faɪd/ = ADJECTIVE: واجد شرایط, شایسته, مشروط, قابل, دارای شرایط لازم, توصیف شده;
USER: واجد شرایط, شایسته, مشروط, های واجد شرایط, واجد شرایط را
GT
GD
C
H
L
M
O
quality
/ˈkwɒl.ɪ.ti/ = NOUN: کیفیت, خصوصیت, چگونگی, صفت, جنبه, نوع, نهاد, زاب, چونی, وجود;
USER: کیفیت, با کیفیت, کیفیت بالا, از کیفیت, کیفیت را
GT
GD
C
H
L
M
O
questions
/ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام;
USER: سوالات, سوال, سؤالات, پرسش های, به سوالات
GT
GD
C
H
L
M
O
raise
/reɪz/ = VERB: بالا بردن, بالا کشیدن, بلند کردن, برداشتن, بوجود اوردن, ترقی دادن, بار اوردن, رفیع کردن, بر پا کردن;
NOUN: ترفیع, اضافه حقوق, سرک;
USER: بالا بردن, افزایش, جمع آوری, منظور بالا بردن, بالا می برد
GT
GD
C
H
L
M
O
reason
/ˈriː.zən/ = NOUN: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب, عذر, موجب, شعور, مورد, مناسبت, عاقلی, عنوان, ملاک, خوشفکری, مایه;
VERB: محاجه کردن, دلیل استدلال کردن, استدلال کردن, دلیل و برهان اوردن;
USER: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب
GT
GD
C
H
L
M
O
reasonably
/ˈriː.zən.ə.bli/ = ADVERB: خردمندانه;
USER: منطقی, معقول, معقولانه, قابل قبولی, بطور منطقی
GT
GD
C
H
L
M
O
recognize
/ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن;
USER: شناختن, تشخیص, رسمیت شناختن, را تشخیص, به رسمیت شناختن
GT
GD
C
H
L
M
O
recognizes
/ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن;
USER: به رسمیت می شناسد, رسمیت می شناسد, به رسمیت شناخته, به رسمیت میشناسد, رسمیت می شناسد به
GT
GD
C
H
L
M
O
recognizing
/ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن;
USER: به رسمیت شناختن, شناخت, رسمیت شناختن, تشخیص, شناسایی
GT
GD
C
H
L
M
O
recommend
/ˌrek.əˈmend/ = VERB: توصیه کردن, سفارش کردن توصیه کردن, معرفی کردن;
USER: توصیه, توصیه می, را توصیه, توصیه می شود, توصیه می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
refer
/riˈfər/ = VERB: عطف کردن, ذکر کردن, مراجعه کردن, بازگشت دادن, رجوع کردن به, منتسب کردن, منسوب بودن, عطف کردن به, فرستا دن;
USER: اشاره, مراجعه, ارجاع, مراجعه کنید, اشاره می
GT
GD
C
H
L
M
O
refers
/rɪˈfɜːr/ = VERB: عطف کردن, ذکر کردن, مراجعه کردن, بازگشت دادن, رجوع کردن به, منتسب کردن, منسوب بودن, عطف کردن به, فرستا دن;
USER: اشاره, اشاره دارد, اشاره می, اطلاق می, اشاره میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
reflect
/rɪˈflekt/ = VERB: منعکس کردن, فکر کردن, معکوس کردن, باز تابیدن, بازتاب دادن یا یافتن, تامل کردن, بر گرداندن;
USER: منعکس کردن, منعکس, منعکس کننده, را منعکس, منعکس می
GT
GD
C
H
L
M
O
reflects
/rɪˈflekt/ = VERB: منعکس کردن, فکر کردن, معکوس کردن, باز تابیدن, بازتاب دادن یا یافتن, تامل کردن, بر گرداندن;
USER: منعکس کننده, منعکس, را منعکس, منعکس می, را منعکس می
GT
GD
C
H
L
M
O
regardless
/rɪˈɡɑːd.ləs/ = ADJECTIVE: صرفنظر از;
USER: بدون در نظر گرفتن, صرف نظر, بدون توجه, بدون در نظر, بدون توجه به
GT
GD
C
H
L
M
O
regularly
/ˈreɡ.jʊ.lər/ = USER: به طور منظم, طور منظم, به طور مرتب, به طور منظم به, را به طور منظم
GT
GD
C
H
L
M
O
regulations
/ˌreɡ.jʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: مقرره, تنظیم, قانون, قاعده, تعدیل, دستور, ایین نامه;
USER: مقررات, آیین نامه, قوانین و مقررات, از مقررات, مقررات در
GT
GD
C
H
L
M
O
regulators
/ˈregyəˌlātər/ = NOUN: تنظیم کننده, تعدیل کننده, الت تعدیل;
USER: تنظیم کننده, تنظیم, تنظیم کننده های, رگولاتور, رگولاتور های
GT
GD
C
H
L
M
O
reject
/rɪˈdʒekt/ = VERB: رد کردن, نپذیرفتن, نپسندیدن, امتناع کردن از, طرد کردن;
NOUN: فضولات;
USER: رد کردن, رد, را رد, را رد می, رد می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
relating
/rɪˈleɪt/ = VERB: گزارش دادن, شرح دادن, نقل کردن, گفتن, باز گو کردن;
USER: مربوط, در رابطه, در ارتباط, های مربوط, مرتبط با
GT
GD
C
H
L
M
O
relationship
/rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی;
USER: ارتباط, رابطه, روابط, رابطه ای, نسبت
GT
GD
C
H
L
M
O
relationships
/rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی;
USER: روابط, رابطه, از روابط, به روابط
GT
GD
C
H
L
M
O
relevant
/ˈrel.ə.vənt/ = ADJECTIVE: مربوط, مناسب, وابسته, مطابق, وارد;
USER: مربوط, مربوطه, های مربوطه, مناسب, وابسته
GT
GD
C
H
L
M
O
relied
/rɪˈliːv/ = VERB: اعتماد کردن;
USER: متکی, تکیه, اتکا, متکی بود, تکیه کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
rely
/rɪˈlaɪ/ = VERB: اعتماد کردن;
USER: تکیه, تکیه می کنند, متکی, تکیه می, متکی هستند
GT
GD
C
H
L
M
O
reported
/rɪˈpɔː.tɪd/ = ADJECTIVE: معروف;
USER: گزارش, گزارش شده, گزارش دادند, به گزارش, گزارش داده
GT
GD
C
H
L
M
O
reports
/rɪˈpɔːt/ = NOUN: گزارش, خبر, انتشار, اشعار, شهرت, صدا;
USER: گزارش, گزارش ها, گزارشات, گزارشهای, به گزارش
GT
GD
C
H
L
M
O
represent
/ˌrep.rɪˈzent/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, بیان کردن, نمایاندن, وانمود کردن, نماینده بودن, نمایندگی کردن;
USER: نشان دادن, نمایندگی, نشان, نماینده, نشان دهنده
GT
GD
C
H
L
M
O
reproduction
/ˌriː.prəˈdʌk.ʃən/ = NOUN: تولید مثل, تکثیر, توالد و تناسل, فرااوری, فرااورده, هم اوری;
USER: تولید مثل, بازتولید, تکثیر, فصلنامه علمی پژوهشی باروری, تولید مثل را
GT
GD
C
H
L
M
O
reputation
/ˌrep.jʊˈteɪ.ʃən/ = NOUN: شهرت, اعتبار, خوشنامی, سابقه, اشتهار, نیکنامی, اوازه, اب رو;
USER: شهرت, اعتبار, شهرت به, شهرت و اعتبار, رتبه های اعتبار متعلق
GT
GD
C
H
L
M
O
require
/rɪˈkwaɪər/ = VERB: نیاز داشتن, لازم بودن, لازم داشتن, لازم دانستن, خواستن, مستلزم بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیازمند, نیاز داشته, نیاز دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
requirements
/rɪˈkwaɪə.mənt/ = NOUN: مقررات;
USER: مقررات, الزامات, مورد نیاز, نیازهای, نیازمندی های
GT
GD
C
H
L
M
O
reserved
/rɪˈzɜːvd/ = ADJECTIVE: رزرو شده, اندوخته, کم حرف, عوضی;
USER: محفوظ می باشد, می باشد, این سایت متعلق, سایت متعلق به, محفوظ می
GT
GD
C
H
L
M
O
resolve
/rɪˈzɒlv/ = NOUN: تصمیم, عمد;
VERB: رفع کردن, تصمیم گرفتن, عزیمت کردن, مقرر داشتن, رای دادن;
USER: تصمیم, حل, حل و فصل, را حل, را حل کنیم
GT
GD
C
H
L
M
O
resolved
/rɪˈzɒlvd/ = ADJECTIVE: مصمم;
USER: مصمم, حل و فصل, حل و فصل شده, به حل و فصل, را حل و فصل
GT
GD
C
H
L
M
O
resources
/ˈrēˌsôrs,ˈrēˈzôrs,riˈsôrs,riˈzôrs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار;
USER: منابع, از منابع, به منابع, منابع را, منابع به
GT
GD
C
H
L
M
O
respect
/rɪˈspekt/ = NOUN: احترام, رابطه, حرمت, نسبت, حیث, عزت, بزرگداشت, رجوع, تکریم, حیثیت;
VERB: احترام گذاشتن به, محترم داشتن, بزرگداشتن;
USER: احترام, نسبت, رابطه, احترام به, حرمت
GT
GD
C
H
L
M
O
respecting
/ˌself.rɪˈspekt/ = VERB: احترام گذاشتن به, محترم داشتن, بزرگداشتن;
USER: احترام, احترام به, احترام گذاشتن, احترام گذاشتن به, با احترام
GT
GD
C
H
L
M
O
respond
/rɪˈspɒnd/ = NOUN: پاسخ;
VERB: پاسخ دادن, واکنش نشان دادن, عهده دار شدن;
USER: پاسخ, پاسخ دهند, واکنش نشان, پاسخ دادن, پاسخ می دهند
GT
GD
C
H
L
M
O
response
/rɪˈspɒns/ = NOUN: پاسخ, واکنش, جوابگویی;
USER: پاسخ, واکنش, پاسخ به, پاسخ های
GT
GD
C
H
L
M
O
responsibilities
/rɪˌspɒn.sɪˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: مسئوليت, عهده, جوابگویی;
USER: مسئولیت, مسئولیت های, مسئولیتهای, مسئولیت ها, مسوولیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
responsibility
/rɪˌspɒn.sɪˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: مسئوليت, عهده, جوابگویی;
USER: مسئوليت, مسئولیت, عهده, مسئولیت پذیری
GT
GD
C
H
L
M
O
responsible
/rɪˈspɒn.sɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: مسئوليت, عهده دار, معتبر, مسئوليت دار, ابرومند;
USER: مسئوليت, مسئول, که مسئول, به عهده
GT
GD
C
H
L
M
O
restrictions
/rɪˈstrɪk.ʃən/ = NOUN: محدودیت, تحدید, انحصار, تضییق, جلو گیری;
USER: محدودیت, محدودیت های, محدودیتهای, محدودیت ها, اعمال محدودیت
GT
GD
C
H
L
M
O
result
/rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد;
VERB: منجر شدن, منتج شدن, نتیجه دادن;
USER: نتیجه, منجر, منجر شود, منجر به, حاصل
GT
GD
C
H
L
M
O
retaliation
/rɪˈtæl.i.eɪt/ = NOUN: تلافی, عمل متقابل, پاداش;
USER: تلافی, اقدامات تلافی جویانه, اقدامی تلافی جویانه, عمل متقابل, پاداش
GT
GD
C
H
L
M
O
reviewer
/rɪˈvjuː.ər/ = NOUN: برگشت;
USER: بازبین, منتقد, منقد ادبی, بازبین و, بازبین گر
GT
GD
C
H
L
M
O
right
/raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق;
NOUN: حق;
ADVERB: در سمت راست;
VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن;
USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح
GT
GD
C
H
L
M
O
rights
/raɪt/ = NOUN: حق;
USER: حقوق, حقوق این, از حقوق, حقوق برای, به حقوق
GT
GD
C
H
L
M
O
rigorous
/ˈrɪɡ.ər.əs/ = ADJECTIVE: سخت, شدید, خیلی دقیق;
USER: سخت, دقیق, سختگیرانه, شدید, های دقیق
GT
GD
C
H
L
M
O
risk
/rɪsk/ = NOUN: ریسک, خطر, مخاطره, احتمال زیان و ضرر, گشاد بازی;
VERB: بخطر انداختن;
USER: خطر, ریسک, معرض خطر, خطر ابتلا به, در معرض خطر
GT
GD
C
H
L
M
O
robust
/rəʊˈbʌst/ = ADJECTIVE: تنومند, قوی هیکل, ستبر, خوش بنیه, هیکل دار;
USER: تنومند, قوی, قوی است, قوی در, های قوی
GT
GD
C
H
L
M
O
role
/rəʊl/ = NOUN: نقش, وظیفه, رل;
USER: نقش, نقشی, و نقش, به نقش
GT
GD
C
H
L
M
O
rules
/ruːl/ = NOUN: قانون, قاعده, دستور, حکم, فرمانروایی, خط کش, ضابطه, عادت, گونیا, بربست, رسم, فرمانفرمای;
USER: قوانین, قواعد, مقررات, مشاهده قوانین, از قوانین
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
safeguard
/ˈseɪf.ɡɑːd/ = NOUN: حفاظ, پناه;
VERB: تامین کردن, امن نگهداشتن, حراست کردن, حفظ کردن از;
USER: حفاظت از, حفاظت, حفظ, محافظت, محافظت از
GT
GD
C
H
L
M
O
secure
/sɪˈkjʊər/ = ADJECTIVE: امن, ایمن, مطمئن, محکم, محفوظ, در امان, بی خطر, استوار;
VERB: حفظ کردن, ضامن دار کردن, تامین کردن, محفوظ داشتن تامین کردن;
USER: ایمن, امن, ایمن سازی, تامین امنیت, مطمئن
GT
GD
C
H
L
M
O
see
/siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن;
NOUN: مقر یا حوزه اسقفی;
USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که
GT
GD
C
H
L
M
O
seeking
/siːk/ = NOUN: سراغ;
ADJECTIVE: پویا;
USER: به دنبال, دنبال, جستجوی, در جستجوی, در پی
GT
GD
C
H
L
M
O
send
/send/ = VERB: فرستا دن, ارسال داشتن, روانه کردن, گسیل داشتن, اعزام داشتن, سوق دادن;
USER: ارسال, فرستادن, بفرستید, ارسال کنید, ارسال می
GT
GD
C
H
L
M
O
sensitive
/ˈsen.sɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: معقول, محسوس, بارز, لامسهای;
USER: حساس, حساس به, های حساس, حساس را, حساس و
GT
GD
C
H
L
M
O
separate
/ˈsep.ər.ət/ = ADJECTIVE: جدا, جداگانه, مجزا, اختصاصی, منفصل, علیحده;
VERB: جدا کردن, مجزا کردن, تفکیک کردن, سوا کردن;
USER: جداگانه, مجزا, جدا, جداگانه ای, های جداگانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
service
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات;
VERB: سرویس کردن;
USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
services
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, سابقه, عبادت, تشریفات, یاری, بنگاه, اثاثه, نظام وظیفه, درخت سنجد, یک دست ظروف;
USER: خدمات, سرویس های, ارائه خدمات, خدمات در, خدمات را
GT
GD
C
H
L
M
O
set
/set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت;
VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن;
ADJECTIVE: روشن, واقع شده;
USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم
GT
GD
C
H
L
M
O
share
/ʃeər/ = NOUN: سهم, قسمت, بخش, سهمیه, حصه, بهره, قطعه, خیش;
VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن;
USER: سهم, اشتراک گذاری, به اشتراک گذاری, به اشتراک گذاشتن, به اشتراک بگذارید
GT
GD
C
H
L
M
O
shared
/ʃeəd/ = VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن;
USER: به اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته, به اشتراک گذاشته, اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته می
GT
GD
C
H
L
M
O
sharing
/ˈdʒɒb.ʃeər/ = NOUN: اشتراک, تسهیم;
USER: اشتراک, اشتراک گذاری, به اشتراک گذاری, به اشتراک گذاشته, های به اشتراک گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
should
/ʃʊd/ = VERB: باید, بایست;
USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از
GT
GD
C
H
L
M
O
simply
/ˈsɪm.pli/ = ADVERB: بسادگی, واقعا, حقیقتا;
USER: بسادگی, سادگی, به سادگی, به سادگی به, به سادگی با
GT
GD
C
H
L
M
O
sincerely
/sɪnˈsɪə.li/ = ADVERB: خالصانه, باشرافت;
USER: خالصانه, صادقانه, صادقانه به, صادقانه در, صمیمانه به
GT
GD
C
H
L
M
O
situations
/sɪt.juˌeɪ.ʃənz ˈveɪ.kənt/ = NOUN: وضعیت, وضع, موقعیت, حالت, حال, موقع, جا, شغل;
USER: شرایط, موقعیت, موقعیت های, مواقع, موقعیتهای
GT
GD
C
H
L
M
O
skepticism
/ˈskep.tɪ.kəl/ = NOUN: تردید, شک, شک گرایی, فلسفه شکاکی وبدبینی, انتقاد مضر و از روی بدبینی;
USER: تردید, شک و تردید, شک, شک گرایی, شک و تردید در
GT
GD
C
H
L
M
O
so
/səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی;
USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر
GT
GD
C
H
L
M
O
society
/səˈsaɪ.ə.ti/ = NOUN: جامعه, انجمن, اجتماع, جمعیت, نظام اجتماعی, مجمع, محفل, انسگان, مصاحبت, شرکت, گروه, اشتراک مساعی;
USER: جامعه, اجتماع, جامعه ای, انجمن, جامعه را
GT
GD
C
H
L
M
O
some
/səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا;
ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی;
USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی
GT
GD
C
H
L
M
O
sometimes
/ˈsʌm.taɪmz/ = ADVERB: گاهی, بعضی اوقات, بعضی مواقع, بندرت, گاه بگاهی;
USER: گاهی, گاهی اوقات, بعضی اوقات, گاهی اوقات به, بعضی مواقع
GT
GD
C
H
L
M
O
speak
/spiːk/ = VERB: سخن گفتن, صحبت کردن, حرف زدن, سخنرانی کردن, دراییدن, تکلم کردن, گفتگو کردن;
USER: صحبت کردن, صحبت می کنند, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت می کنند و
GT
GD
C
H
L
M
O
speaking
/-spiː.kɪŋ/ = ADJECTIVE: پر معنی;
USER: صحبت کردن, صحبت, سخن گفتن, صحبت می, صحبت کردن در
GT
GD
C
H
L
M
O
specific
/spəˈsɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, مخصوص, مشخص, بخصوص, اخص, خصوصی;
USER: خاص, مشخص, ویژه, مخصوص, بخصوص
GT
GD
C
H
L
M
O
stakeholders
/ˈstākˌhōldər/ = NOUN: گروگذار, شرط بند, نگهدارنده بانک در قمار;
USER: سهامداران, ذینفعان, سهام داران, دست اندرکاران, افراد ذینفع
GT
GD
C
H
L
M
O
standards
/ˈstæn.dəd/ = NOUN: استاندارد, معیار, قالب, پرچم, شعار, علم, الگو, نمونه قبول شده, نشان;
USER: استانداردها, استانداردهای, استاندارد, استاندارد های, با استانداردهای
GT
GD
C
H
L
M
O
steps
/step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه;
USER: مراحل, گام, مرحله, گام های, مراحل را
GT
GD
C
H
L
M
O
strength
/streŋθ/ = NOUN: استحکام, قوت, توانایی, نیرو, دوام, زور, قوه, پا;
USER: استحکام, قدرت, قوت, توانایی, نیرو
GT
GD
C
H
L
M
O
strengths
/streŋθ/ = NOUN: استحکام, قوت, توانایی, نیرو, دوام, زور, قوه, پا;
USER: نقاط قوت, قوت, قوت ها, از نقاط قوت, به نقاط قوت
GT
GD
C
H
L
M
O
strive
/straɪv/ = VERB: کوشیدن, کوشش کردن, گستردن, سر و دست شکسن, جد و جهد کردن نزاع کردن;
USER: تلاش, در تلاش, تلاش می, می کوشند, تلاش کند
GT
GD
C
H
L
M
O
success
/səkˈses/ = NOUN: موفقیت, پیروزی, توفیق, کامیابی, نتیجه, کامروایی, ترقی;
USER: موفقیت, موفقیت های, پیروزی, کامیابی, توفیق
GT
GD
C
H
L
M
O
successful
/səkˈses.fəl/ = ADJECTIVE: موفق, کامیاب, پیروز, نیک انجام, عاقبت بخیر;
USER: موفق, موفقیت آمیز, موفقیت, های موفق, با موفقیت
GT
GD
C
H
L
M
O
such
/sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور;
ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین;
PRONOUN: این جور;
USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل
GT
GD
C
H
L
M
O
support
/səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء;
VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن;
USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک
GT
GD
C
H
L
M
O
supporting
/səˈpɔː.tɪŋ/ = NOUN: حامی, پشتیبان, معین, نگهدار, متحمل;
USER: حمایت از, حمایت, پشتیبانی از, حمایت می, به حمایت از
GT
GD
C
H
L
M
O
sure
/ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا;
USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که
GT
GD
C
H
L
M
O
suspect
/səˈspekt/ = ADJECTIVE: مورد شک;
VERB: سوء ظن داشتن, ظن کردن, بدگمان شدن از, ظنین بودن از, گمان کردن, شک داشتن;
USER: مشکوک, گمان, شک, سوء ظن, گمان می
GT
GD
C
H
L
M
O
sustainable
/səˈstānəbəl/ = ADJECTIVE: قابل تحمل, تاب اوردنی;
USER: قابل تحمل, پایدار, سازگار با محیط زیست, پایدار است, پایدار را
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
taken
/ˈteɪ.kən/ = ADJECTIVE: ماخوذ;
USER: گرفته شده, گرفته, گرفته شده است, گرفته است, گرفته شود
GT
GD
C
H
L
M
O
takes
/teɪk/ = USER: طول می کشد, طول می کشد تا, طول می انجامد, طول می کشد و, را می گیرد
GT
GD
C
H
L
M
O
taking
/tāk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: در نظر گرفتن, گرفتن, مصرف, نظر گرفتن, از مصرف
GT
GD
C
H
L
M
O
talent
/ˈtæl.ənt/ = NOUN: استعداد, ژنی, نعمت خدا داده, درون داشت, خوش طبعی;
USER: استعداد, استعداد های, استعداد ها, استعداد و, با استعداد
GT
GD
C
H
L
M
O
tax
/tæks/ = NOUN: مالیات, خراج, باج, تحمیل, تقاضای سنگین;
VERB: مالیات گرفتن از, مالیاتبستن;
USER: مالیات, مالیاتی, مالیات بر, های مالیاتی, از مالیات
GT
GD
C
H
L
M
O
team
/tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری;
VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن;
USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی
GT
GD
C
H
L
M
O
teaming
/ˈdʌb.l̩.tiːm/ = VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن;
USER: شراکت و همراهیمون, ی شراکت و همراهیمون, تیم teaming
GT
GD
C
H
L
M
O
teams
/tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری;
USER: تیم, تیم های, تیمهای, تیم ها, تیم هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
termination
/ˌtɜː.mɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: فسخ, خاتمه, پایان, ختم, پایان دهی, پایان یابی, انتها;
USER: ختم, فسخ, خاتمه, پایان, به ختم
GT
GD
C
H
L
M
O
terms
/tɜːm/ = NOUN: مدت, شرایط, اصطلاح, دوره, جمله, لفظ, شرط, نیمسال, مهلت, روابط, هنگام, میعاد, دوره انتصاب, ثلث تحصیلی;
USER: قوانین و مقررات, شرایط, لحاظ, از لحاظ, شرایط را
GT
GD
C
H
L
M
O
than
/ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز;
CONJUNCTION: که, تا اینکه;
USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
them
/ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها;
USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
thing
/θɪŋ/ = NOUN: چیز, کار, شیء, لباس, اسباب, شیی ء, دارایی, جامه, متاع;
USER: چیز, چیزی, چیزی که, کار, چیزی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
third
/θɜːd/ = third, third, third, third, thirty, third, یک سوم;
VERB: به سه بخش تقسیم کردن;
USER: سوم, سومین, ثالث, سومی, ثلث
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
those
/ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها;
USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
threaten
/ˈθret.ən/ = VERB: تهدید کردن, تهدید کردن, ترساندن, تشر زدن;
USER: تهدید, را تهدید, تهدید می کند, را تهدید می کند, مورد تهدید قرار
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
transaction
/trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معامله, انجام, ترکنش, سودا;
USER: معامله, تراکنش, معامله را, معامله ای, معامله به
GT
GD
C
H
L
M
O
transactions
/trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معاملات, شرح مذاکرات;
USER: معاملات, تراکنش, انجام معاملات, تراکنش های, معاملات را
GT
GD
C
H
L
M
O
treat
/triːt/ = VERB: رفتار کردن, سالم کردن, تلقی کردن, مورد عمل قرار دادن, بحث کردن, مربوط بودن به, مهمان کردن, درمان کردن, درمان شدن;
NOUN: چیز لذت بخش;
USER: درمان, رفتار, در درمان, را درمان, به درمان
GT
GD
C
H
L
M
O
treating
/trēt/ = VERB: رفتار کردن, سالم کردن, تلقی کردن, مورد عمل قرار دادن, بحث کردن, مربوط بودن به, مهمان کردن, درمان کردن, درمان شدن;
USER: درمان, برای درمان, در درمان, رفتار با, درمان کننده
GT
GD
C
H
L
M
O
trust
/trʌst/ = NOUN: اعتماد, اطمینان, امانت, توکل, ایمان, اعتبار, اعتقاد, مسئولیت, ودیعه, امید, اتحادیه شرکتها, ائتلاف, قرض;
VERB: اعتماد داشتن;
USER: اعتماد, اعتماد به, اعتماد کنند, اعتماد کرد, اعتماد کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
unacceptable
/ˌənəkˈseptəbəl/ = USER: غیر قابل قبول است, غیر قابل قبول, غیرقابل قبول, غیر قابل پذیرش, غیرقابل قبول است
GT
GD
C
H
L
M
O
under
/ˈʌn.dər/ = PREPOSITION: تحت, زیر;
ADJECTIVE: کمتر از, تحت تسلط, زیرین, مخفی در زیر, کسری دار, موجود درزیرسطح;
ADVERB: در زیر;
NOUN: کسر;
USER: تحت, زیر, در زیر, را تحت, کمتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
underpin
/ˌʌn.dəˈpɪn/ = VERB: پی ریزی کردن, پشتیبانی یا تایید کردن, پی بندی کردن;
NOUN: پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن;
USER: پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن, زیر بنای, پی ریزی کردن, پشتیبانی یا تایید کردن, پی بندی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
underpins
/ˌʌn.dəˈpɪn/ = VERB: پی ریزی کردن, پشتیبانی یا تایید کردن, پی بندی کردن;
USER: پی ریزی, زیربنای, پی ریزی می, زیربنای تعداد, را پی ریزی
GT
GD
C
H
L
M
O
understand
/ˌʌn.dəˈstænd/ = VERB: فهمیدن, درک کردن, دریافتن, سردرآوردن از, رساندن, ملتفت شدن;
USER: فهمیدن, درک, را درک, درک کنند, در درک
GT
GD
C
H
L
M
O
understanding
/ˌəndərˈstand/ = NOUN: فهم, ادراک, توافق, هوش, خرد, تظر;
ADJECTIVE: مطلع, ماهر, فهمیده, با هوش;
USER: درک, فهم, تفاهم, به درک, از درک
GT
GD
C
H
L
M
O
undue
/ʌnˈdjuː/ = VERB: عریان کردن, لباس کندن;
USER: بی مورد, ناروا, بی, غیر ضروری, مفرط
GT
GD
C
H
L
M
O
unethical
/ˌʌnˈeθ.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: خطا ناپذیر, اشتباه نشدنی, غیر قابل لغزش, بی تردید;
USER: غیر اخلاقی, غیراخلاقی, های غیر اخلاقی, غیر اخلاقی را, غیر اخلاقی استفاده
GT
GD
C
H
L
M
O
unsure
/ʌnˈʃɔːr/ = ADJECTIVE: مردد, ناامن, ناایمن;
USER: مردد, مطمئن نیستید, مطمئن نیستید که, مطمئن نیستید در, ناامن
GT
GD
C
H
L
M
O
unwelcome
/ʌnˈwel.kəm/ = ADJECTIVE: ناخواسته, ناخوش آیند;
USER: ناخواسته, ناخوشایند, ناخوش آیند, را ناخوش آیند, ناخوشایند است
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
uphold
/ʌpˈhəʊld/ = VERB: تقویت کردن, تایید کردن, حمایت کردن از;
USER: تقویت کردن, حمایت, رعایت, حمایت از, حمایت به عمل آوریم
GT
GD
C
H
L
M
O
upholding
/ʌpˈhəʊld/ = VERB: تقویت کردن, تایید کردن, حمایت کردن از;
USER: حفظ, حمایت, رعایت, حمایت از, دفاع
GT
GD
C
H
L
M
O
upon
/əˈpɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, بمحض, بر فراز, بمجرد;
USER: بر, پس از, بر اساس, روی, بر روی
GT
GD
C
H
L
M
O
us
/ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما;
USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
used
/juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
value
/ˈvæl.juː/ = NOUN: ارزش, مقدار, ارج, بها, قیمت, قدر, فرجه;
VERB: سنجیدن, قیمت کردن, قدردانی کردن, گرامی داشتن;
USER: ارزش, مقدار, ارزش های, قیمت, با ارزش
GT
GD
C
H
L
M
O
values
/ˈvæl.juː/ = NOUN: ارزش, مقدار, ارج, بها, قیمت, قدر, فرجه;
USER: ارزش, مقادیر, ارزشهای, ارزش های, ارزش ها
GT
GD
C
H
L
M
O
view
/vjuː/ = NOUN: نظر, نما, دید, منظره, عقیده, نظریه, چشم انداز, قضاوت;
VERB: دیدن, از نظر گذراندن;
USER: نظر, دیدن, مشاهده, مشاهده و, مشاهده کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
viewed
/vjuː/ = VERB: دیدن, از نظر گذراندن;
USER: مشاهده شده, بازدید, بیننده, تلقی, مشاهده شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
vigorously
/ˈvɪɡ.ər.əs/ = USER: با شور و نشاط, شدت, شور و نشاط, به شدت, با شدت
GT
GD
C
H
L
M
O
violations
/ˌvaɪəˈleɪ.ʃən/ = NOUN: نقض, تخلف, تخطی, تجاوز, تعدی, بلاء, نقض عهد;
USER: نقض, موارد نقض, به نقض, از نقض, نقض حقوق
GT
GD
C
H
L
M
O
visit
/ˈvɪz.ɪt/ = NOUN: بازدید, دیدار, عیادت;
VERB: دیدن کردن از, ملاقات کردن, زیارت کردن, عیادت کردن, دید و بازدید کردن, سر زدن, خدمت کسی رسیدن;
USER: بازدید, دیدار, مراجعه, بازدید از, مراجعه کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
way
/weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
whenever
/wenˈev.ər/ = CONJUNCTION: هر گاه, هر زمان که, هر وقت که, هنگامیکه;
USER: هر زمان که, هر زمان, هر گاه, هر وقت که, را هر زمان که
GT
GD
C
H
L
M
O
where
/weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی;
USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
while
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه;
ADVERB: تاموقعی که;
VERB: گذراندن;
USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
who
/huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی;
USER: که, است که, که به, که در, چه کسی
GT
GD
C
H
L
M
O
whose
/huːz/ = PRONOUN: مال کسی, مال چهکسی, مال کی, مال که;
USER: که, است که, که در, را که, بود که
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
withdraw
/wɪðˈdrɔː/ = VERB: کنار کشیدن, عقب کشیدن, باز گرفتن, عقب زدن, عقب نشستن, بازگیری کردن, صرف نظر کردن, با تعظیم خارج شدن;
USER: برداشت, خارج, عقب نشینی, خروج, کناره گیری
GT
GD
C
H
L
M
O
within
/wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی;
PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی;
USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
without
/wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی;
ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف;
USER: بدون, را بدون, و بدون, بی
GT
GD
C
H
L
M
O
work
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز;
VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن;
USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
worked
/wərk/ = ADJECTIVE: از کار در امده;
USER: مشغول به کار, کار کرده, کار می کرد, کار کرده است, کار می
GT
GD
C
H
L
M
O
working
/ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار;
ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش;
USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار
GT
GD
C
H
L
M
O
works
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز, زیست, نوشتجات, اثار ادبی یا هنری, کارخانه, استحکامات, فعل;
USER: کار می کند, این نسخهها کار, با این نسخهها کار, نسخهها کار میکند, این نسخهها کار میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
world
/wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی;
USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان
GT
GD
C
H
L
M
O
would
/wʊd/ = NOUN: تمایل;
VERB: ایکاش;
USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم
GT
GD
C
H
L
M
O
writing
/ˈraɪ.tɪŋ/ = NOUN: نوشته, نویسندگی, خط, نوشتجات, دست خط, خامه رانی;
USER: نوشته, نوشتن, به نوشتن, نوشتن در, نویسندگی
GT
GD
C
H
L
M
O
you
/juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها;
USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در
GT
GD
C
H
L
M
O
young
/jʌŋ/ = ADJECTIVE: جوان, تازه, نوین, برنا, بچگانه, نورسته;
NOUN: نو باوه;
USER: جوان, جوانان, جوان است, جوان و, جوان به
GT
GD
C
H
L
M
O
your
/jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی;
USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در
GT
GD
C
H
L
M
O
yourself
/jɔːˈself/ = PRONOUN: خودت, خود شما, شخص شما;
USER: خودت, خودتان, خود را, خودتان را, خود شما
602 words